به گزارش آرت کافه به نقل از بی بی سی،۱۰ ماه پس از مرگ جانی هالیدی، موسیقی فرانسه یکی از اسطورههای دیگر خود را از دست داده است، شاید هم آخرین شان را.
ستایش جوانی یکی از مضامین اصلی آثار شارل آزناوور بود و خودش نیز همانند «بنجامین باتن» شخصیتی که فیتزجرالد خلق کرده، گویی پیر به دنیا آمد، اما به مرور در زندگی با هر ترانه جوانتر میشد، به طوری که شارل آزناوور در سالهای اخیر از لفظ پیر خوشش نمیآمد: «من پیر نیستم، مسن هستم، این فرق میکند!»او برای اینکه نشان دهد پیر نشده، در آخرین کتابش نوشت هرگز پیش از هر کنسرت غذا نمیخورد یا طی آن آب نمینوشد.
آزناوور با اینکه در ماههای اخیر کنسرتهایی را مثل کنسرت سن پترزبورگ در ماه آوریل لغو کرده بود، اما به تازگی در دو شهر ژاپن اجرا داشت و قرار بود چند روز دیگر هم در نشست فرانکوفونی در ایروان، پایتخت ارمنستان که با حضور امانوئل مکرون، رییس جمهوری فرانسه برگزار میشود شرکت کند و ترانه بخواند.
همچنین قرار بود تور کنسرتهای او در فرانسه تا چندی دیگر آغاز شود و از جمله روی صحنه تالار «سِن موزیکال» پاریس برود که اخیرا در حاشیه رود سن ساخته شده است.
شارل آزناوور با خواندن حدود ۱۰۰۰ترانه به پنج زبان، فروش ۱۸۰ میلیون صفحه از آثارش و برگزاری کنسرت در سراسر جهان، به عنوان سفیر ترانههای فرانسوی در جهان شناخته میشد.
ملاقات با ادیت پیاف و ژان کوکتو
شارل آزناوور با نام اصلی شاهنور واغیناک آزناووریان ۲۲ مه ۱۹۲۴ در پاریس از پدر و مادری ارمنی متولد شد.میگویند که تولد او در پاریس اتفاقی بود، چون پدر و مادر مهاجرش قرار بود در فرانسه نمانند و به آمریکا بروند.
۲۲ ساله بود که با ادیت پیاف، خواننده مشهور فرانسوی دیدار کرد و ۸ سال به عنوان نوازنده پیانو، پیاف را در صحنه همراهی میکرد.
ادیت پیاف که خود نابغه بود، به آزناوور لقب احمق نابغه را داد، اما شارل آزناوور درباره رابطهاش با ادیت پیاف گفته بود « پیاف جوانانی را که روی صحنه خود میآورد عاشقانش بودند، اما او نه: وی (پیاف) از من به دلایل دیگری حمایت میکرد. به خاطر گذشتهام که با گذشته او خیلی شباهت داشت. پدر و مادر من خارجی بودند و زبان فرانسه بلد نبودند. من و خواهرم بچههای خیابان بودیم و پیاف هم بچه خیابان بود. این بود که ما را به هم نزدیک کرد.
شارل آزناوور که تحصیل نکرده بود، پس از آشنایی با ژان کوکتو، دوست پیاف، به خواندن کتاب روی آورد. خواندن زیاد کتاب به او سواد، توان و تسلطی در سرودن ترانه بخشید که در ۲۶ سالگی اولین ترانه خود را سرود.
این ترانه که سال۱۹۵۰ در نیویورک، با نام «من از یکشنبهها متنفرم» سروده شد، پس از امتناع ادیت پیاف از اجرایش با صدای ژولیت گرکو، دیگر خواننده زن فرانسوی اجرا شد.
دو سال بعد، هانریت راگون، معروف به پاتاشو، شارل آزناوور را در کابارهاش در محله مونمارتر پاریس به کار گرفت.
یک سال بعد شارل آزناوور با ترانه «بیا در گودی شانهام» به اولین موفقیت چشمگیر خود رسید: «اگر زخمیات کردهام، اگر گذشتهات را سیاه کردهام، بیا گریه کن در گودی شانهام»
سال ۱۹۵۶، ادی بارسله یکی از مهمترین تهیهکنندگان دنیای موسیقی در دهه ۱۹۵۰ که خود آهنگساز بود با شارل آزناوور قرارداد امضا کرد. این، آغاز یک سری از موفقیتها و اتفاقهای خوب برای آزناوور بود، از جمله آشنایی و همکاری با ژرژ گاروارنتز آهنگساز که او هم مثل شارل آزناوور از پدر و مادری ارمنی و مهاجر به دنیا آمده بود. آزناوور بعدها در ۱۷ سپتامبر ۱۹۶۵ با آیدا، خواهر ژرژ گاروارنتز ازدواج کرد.
آزناوور در زندگینامه خود که با عنوان «آزناوور به قلم آزناوور» در ۱۹۷۰ به چاپ رسید، به خوبی شرایط آغاز فعالیت به عنوان خوانندگی را شرح داده است.
او با بیان اینکه چگونه به دلیل ظاهر و حتی نوع صدایش از سوی منتقدان و دیگر هنرمندان نقد میشد، نوشته است: «معلولیتهای من چه بود؟ صدایم، قد کوتاهم، رفتارهایم، این که آموزش ندیده بودم، صداقتم، معروف نبودنم. استادها به من توصیه میکردند که آواز نخوانم، با این حال با پاره کردن چاک نایم، خواندم.»
یکی از بهترین کارهای این دوره آزناوور ، ترانه «لا ماما»ست که متن ترانه را روبر گال، ترانهسرای معروف فرانسوی سروده و آهنگسازی آن را خود آزناوور انجام داده است.
فرانس گال، خواننده فرانسوی و دختر روبر گال، درباره این ترانه (که به معنی مادر است) گفته که پدرش آن را برای مادربزرگش (مادر روبر گال) سروده بود که از سوی تمامی آهنگسازان رد شد.
اوج موفقیت و شهرت شارل آزناوور از اوایل دهه ۶۰، یعنی از ۳۶ سالگیاش آغاز شد که معمولا برای یک خواننده، دیرهنگام محسوب میشود.
آزناوور در این دهه برای خوانندگان مشهوری چون جانی هالیدی ترانه سرود و ترانههای موفقی مثل ترانه Tu T'laisses Aller را اجرا کرد که سال ۱۹۶۰ با الهام از فیلم «سم» اثر ساشا گیتری، کارگردان فرانسوی ساخته شد.
آزناوور که از کودکی به رقص ، نمایش و بازیگری علاقه داشت و از نوجوانی بازیگری را آغاز کرده بود، در فیلم «به پیانیست شلیک کن» ساخته فرانسوا تروفو (۱۹۶۰) نیز بازی کرد.
او همزمان با خوانندگی در حدود ۶۰ فیلم به ایفای نقش پرداخت، از جمله فیلمهای «طبل حلبی» ساخته فولکر شلوندورف (۱۹۷۹) و «ارواح کلاه فروش» با کارگردانی کلود شابرول (۱۹۸۲.
استعداد بازیگری و رقص آزناوور را در اجرای ترانههایش هم میتوان دید. او هنگام اجرا، فقط صدای خود را طنینانداز نمیکرد، نگاههای نافذ، تغییر چهره همزمان با مضمون ترانه، حرکات حسابشده دستها و کوبیدن پاها و خرامیدنهای روی صحنه، بر ماندگاری خاطره ترانههایش افزوده است.
اراده او در خواندن، استعداد فراوان و اجرای ترانههای موفق و جهانی چون «لا بوئم» (La Bohème) و ترانه انگلیسی «She» موجب شد او جایگاه رفیعی را در میان بزرگان ترانه فرانسه و حتی جهان و به ویژه آمریکا به دست آورد.
هر چند که آزناوور در سه دهه گذشته با وجود انتشار آلبومهایی، ترانه مهمی را خلق نکرد، اما با برگزاری هر کنسرت، شور و شعفی در میان علاقهمندان خود از نسلهای مختلف برمیانگیخت. به ویژه آنکه طی سالهای اخیر، کنسرتهای آزناوور بار احساسی و نوستالژیک ترانههایش را بیشتر کرده بود.
قهرمان ملی ارمنستان
آزناوور همواره بر مهاجر بودن خود تأکید داشت: «من فرانسوی و ارمنی هستم. این دو جداییناپذیرند، مثل شیر و قهوه.»
سال ۱۹۸۹، پس از وقوع زلزلهای پرقدرت در ارمنستان که حدود ۳۰ هزار کشته برجای گذاشت، ترانهای با نام «برای تو ارمنستان» سرود که با آهنگسازی ژرژ گاروارنتز، برادرزنش و آواز جمعی ۹۰ خواننده اجرا شد. بیش از یک میلیون نسخه از این ترانه فروش رفت و عواید آن صرف زلزلهزدگان شد.
همچنین شارل آزناوور که به طور مرتب به ارمنستان سفر میکرد، همواره خاطره قربانیان نسلکشی ارامنه در دوران جنگ جهانی اول را گرامی میداشت.
آزناوور سفیر دائمی ارمنستان در یونسکو و سفیر ارمنستان در سوئیس نیز بود.
ارمنیها هم به شارل آزناوور عشق میورزند و او را پسر بزرگ ملت ارمنستان میخوانند و سال ۲۰۰۴ به او لقب قهرمان ملی دادند. بسیاری از مکانهای فرهنگی و خیابانها و میادین شهرها به نام شارل آزناوور نامگذاری شده و مجسمهای از او نیز در شهر گیومری، دومین شهر بزرگ ارمنستان نصب شده است.
پس از مرگ این خواننده، صفحه نمایش بزرگی در مرکز ایروان تصاویری از دورههای مختلف زندگی شارل آزناوور را به نمایش گذاشت و تقریبا تمامی شبکههای تلویزیونی و رادیویی ارمنستان برنامههای ویژهای درباره او پخش کردند.
درگذشت آزناوور، یک اندوه جهانی
با وجود تأکید آزناوور بر فرانسوی و ارمنی بودن، فقط فرانسویها و ارمنیها نبودند که از مرگ این خواننده غمگین شدند. درگذشت شارل آزناوور واکنشهای گستردهای در کشورهای مختلف جهان به دنبال داشت.
در مونترآل کانادا که او شهروند افتخاری این شهر بود، علاقهمندانش را در اندوهی عمیق فرو برد. آزناوور در ۱۹۴۸ زمانی که ۲۴ ساله بود و هنوز چندان در اروپا شناخته شده نبود، در یکی از کابارههای مونترال (Au Faisan Doré) ترانههایی اجرا کرده بود.
پیشتر در آمریکا نیز از شارل آزناوور که ترانههایی به انگلیسی خوانده بود، بسیار ستایش شده بود؛ چه آن زمان که از سوی رسانههای آمریکایی به عنوان خواننده قرن معرفی شد و چه وقتی که ستاره او در بلوار مشاهیر هالیوود در لسآنجلس نصب شد.
ستایش از این خواننده فقط به دوستداران او در کشورهای غربی یا فرانسویزبان محدود نمیشود. خیلی از علاقهمندانش در دیگر کشورها حتی زبان ترانههایش را هم نمیفهمیدند.
آزناوور که پیش از انقلاب ایران، به این کشور سفر و کنسرتهایی در ایران برگزار کرده بود، در میان ایرانیان نیز علاقهمندانی داشت.