به گزارش آرت کافه،آلیس واکر شاعر و رماننویس امریکایی نخستین نویسنده سیاهپوست برنده جایزه پولیتزر است. او برای نگارش رمان «رنگ ارغوانی» علاوه بر جایزه پولیتزر، جایزه کتاب ملی امریکا را نیز کسب کرد. «رنگ ارغوانی» سال ۱۹۸۵ توسط استیون اسپیلبرگ مورد اقتباس سینمایی قرار گرفت و به فیلمی پر سر و صدا در مورد سیاهپوستان تبدیل شد. مجموعه اشعار «بیرون کشیدن تیر از قلب» آخرین اثر آلیس واکر، چندی پیش توسط انتشارات سایمون اند شوستر روانه بازار شد.
چه چیزی هست که همیشه دوست دارید در مصاحبهها دربارهاش حرف بزنید، اما تا به حال نشده؟
-اینکه مطالعه ادبیات کشورهای دیگر چقدر میتواند روی حس ما از تاریخ تاثیرگذار باشد و فهم لحظه حال را آسانتر سازد.
در چه ساعتی از روز مینویسید؟
-عادت دارم کل صبح را بنویسم. یک بچه کوچک دارم که باید از او مراقبت کنم، کمک کنم لباس بپوشد و برای مدرسه آمادهاش کنم. بعد از اینکه رفت، اگر آن روز سفری نداشته باشم حدود ۴۰ دقیقه مدیتیشن میکنم و بعد همچنان در لباس خواب کار را شروع میکنم.
قفل ذهنی را چطور پشت سر میگذارید؟
-تا جایی که میدانم تا به حال قفل ذهنی را تجربه نکردهام. یک دوجین کتاب نوشتهام که هفت تا از آنها رمان است و یادداشتهایی که از سال ۱۹۶۲ نوشته و جمعآوری کردهام سال آینده منتشر خواهد شد. برای من نوشتن هرگز یک جمله نبوده، بلکه مایه لذت بوده، گرچه گریه کردن هنگام نوشتن هم چندان برایم ناشناخته نیست. به علاوه همیشه کلی کار جالب دیگر برای انجام وجود دارد؛ باغبانی، گلدوزی، کشف دنیا و ...
کدام کتاب هست که بارها و بارها به آن رجوع میکنید؟
-ئی چینگ (کتاب مقدس چینیان و کهنترین متن به جا مانده از چین باستان). یکی از دوستانم یک نسخه از آن را در اوایل دهه ۸۰ به من داد. او حالا مُرده و فکر نمیکنم هرگز به او گفته باشم که این کتاب یکی از بهترین و مفیدترین هدایایی است که در زندگیام گرفتهام. سالهای طولانی از آن آموختهام. یک بار وقتی دربارهاش با دوستم صحبت میکردم گفتم «برادر چینگ» او که فمنیست بود سریع واکنش نشان داد و گفت «مادر چینگ». من به خاطر اطلاعات درباره استراتژیهای میدان جنگ و عقاید سفت و سخت درباره رفتارهای مودبانه بیشتر او را مثل مردها میبینم.
کدام قطعه فرهنگی غیرادبی –فیلم، نمایش تلویزیونی، نقاشی و ترانه هست که نمیتوانید زندگیتان را بدون آن تصور کنید؟
-وقتی در کشوری هستم که مردم هنوز موقع کار کردن یا راه رفتن در خیابان ناخودآگاه آواز میخوانند، احساس راحتی میکنم و حس میکنم در خانهام هستم. عمیقا متاسفم که مردم بیشتری در کشورهای بیشتری دیگر به دیگران آهنگ داوطلبانه هدیه نمیدهند. درست است که حالا بسیاری از صداها ماشینی شدهاند، اما اگر انسان تمایل انسانیاش به نمودار شدن در آهنگ را وقتی که روح را به حرکت درمیآورد از دست بدهد، مثل پرندههایی خواهد بود که هرگز پرواز را نیاموخته باشند.
منبع:ایبنا