آرت کافه-سید رضا اورنگ: هنر، زبانی بینالمللی است که همه مردم دنیا با آن ارتباط برقرار کرده و میکنند. هنرهای بصری به خاطر بیواسطه بودن و احتیاج نداشتن به ترجمه، این ارتباط را بهتر و سریعتر برقرار میکنند. نقاشی ازجمله هنرهایی است که بهراحتی با مردم هر ملت و با هر فرهنگی در تعامل تنگاتنگ است؛ زیرا مخاطب آنچه را به چشم میبیند باور دارد و از آن لذت میبرد.
در کشورهای مختلف با توجه به تنوع فرهنگها، نقاشیهایی روی بوم نقش میبندند که ریشه در نهاد آن فرهنگ دارد، اما به هر ترتیب برای مردم دیگر فرهنگها نیز قابل لذت بردن است. نقاشی «قهوهخانهای» یا «خیالی سازی» نوعی از نقاشی است که منشأ آن ایران فرهنگخیز است. «خیالی سازی» با توجه به اینکه از روی مدل و مشابه آن نقاشی نمیشود و تنها تکیهبر خیال هنرمند دارد از ویژگیهای خاصی برخوردار است. نقاشان اینگونه هنری آنچه را در خیال میبینند روی بوم میآورند. چون اکثر این نقاشیها در قهوهخانهها کشیده میشدند به «نقاشی قهوهخانهای» معروف شد. در اینجا قصد بر آن نیست که تاریخچهای از «خیالی سازی» ارائه شود، بلکه منظور از این نوشتار نگرانی برای آینده این نوع از نقاشی است.
محمد مدبر و حسین قوللر آغاسی از استادان بنام و خوشنام این عرصه هستند که نقاشی «قهوهخانهای» مدیون آنان است، هم به خاطر آثار بینظیری که از خود به یادگار گذاشتند و هم به خاطر شاگردان بزرگی که در این رشته پرورش دادند. پس از آنان شاگردان ویژهشان ازجمله حسین همدانی، عباس بلوکیفر، حسن اسماعیلزاده، فتحالله قوللر آغاسی، محمد فراهانی و ... پا جای آنان گذارده و «خیالی سازی» را به اوج رساندند. دیری نگذشت که این نقاشی ایرانی در کشورهای دیگر نیز موردتوجه قرار گرفت و تعداد قابلتوجهی از این آثار به آن کشورها را یافته و مورد استقبال قرار گرفتند.
در حال حاضر برخی از نقاشیها و پردههای معروف این استادان در خارج از کشور است و در آنجا نگهداری میشود. با تمام تلاشی که استادان این فن به خرج دادند تا با پرورش شاگردان با استعداد این هنر را زنده نگهدارند، اما اینگونه نشد. تنها تنی چند از آن شاگردان در این عرصه فعال هستند که از هر لحاظ با استادان خود فاصله زیادی دارند. استادان، حسین همدانی معروف به پنجه طلا، عباس بلوکیفر، حسن اسماعیلزاده، فتحالله قوللر آغاسی و محمد فراهانی، در زمان حیات خود شاگردانی را آموزش دادند، اما هیچکدام از آنان تاکنون نتوانستهاند در این عرصه نام آنان را زنده نگهدارند. این شاگردان باید تمام تلاش خود را به کار گیرند. نوآوریهایی نیز در «خیالی سازی» پدید آوردند تا این نوع از نقاشی که ریشه در فرهنگ دینی و ملی ایران دارد به محاق فراموشی نرود.
نقاشیها و پردههای قهوهخانهای نقش بزرگی را در آشنایی مردم با قصص دینی و ملی ایفا کردهاند، بهخصوص پردهها که قصه آنها را نقالان بنام و گمنام در قهوهخانهها و کوچه و بازار به سمع و بصر مردم میرساندند. در زمانهایی نهچندان دور، قهوهخانهها مرکزی بود برای تجمع مردم تا برای رفع خستگی چایی بنوشند و به تماشای هنرنمایی نقاشان قهوهخانهای و نقالان بنشینند. در این ایام دیگر قهوهخانهها اصالت گذشته را ندارند و مرکزی شدهاند برای برخی از جوانان که بیایند قلیانی کشیده و بروند. دیگر از نقاشی قهوه خانی، پردهخوانی و نقالی در قهوهخانهها خبری نیست. تنها تعدادی معدود نقاشی «قهوهخانهای» برای تزیین روی دیوار برخی از قهوهخانه به چشم میآید. امروزه قهوهخانهها به معضلی برای کشور تبدیلشدهاند، در صورتی که در گذشته محل تجمع مردمی بود که میخواستند فرهنگ دینی و ملی خود را حفظ کنند. اگر هنرمندان و مسوولان فکری عاجل نکنند، دیری نخواهد بود که «خیالی سازی» در خواب بیخیالی! به دست فراموشی سپرده خواهد شد و دیگر حتی در کتابها و دروس هنری نیز نامی از آنها باقی نخواهد ماند.