آرت کافه-سیدرضااورنگ:آموزش دانش،ادب،هنر و مهارت های فنی و حرفه ای،همواره برای بشر مهم بوده و هست،زیرا با یاد گرفتن اصولی فنون و علوم بهتر می توانست و می تواند استعداد خود را بروز داده و به کار بشریت بیاید.
به جرات می توان گفت از خلقت بشر این آموزش ها وجود داشته و سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر منتقل می شده است،اگر غیر از این بود نسل آدمی در همان سال های آغاز خلقت منقرض می شد.
بعد از شهر نشینی و آغاز تمدن،بشر به سرعت پیشرفت کرد و مراکز و حوزه های آموزشی در فنون مختلف،از جمله ادب،هنر و فلسفه راه اندازی شده و دانشمندانی را تحویل اجتماع دادند.تمدن های ایران،یونان و مصر از پیشروان آموزش آکادمیک بودند.
در طی قرون متمادی امر آموزش متحول شد و دانشگاه های مختلف در سراسر جهان راه اندازی شد.امروزه کشوری وجود ندارد که از نعمت دانشگاه بی بهره باشد.
آنچه در گذشته مهم بود،استعداد و توانایی افراد بود،برای همین آنانی که از استعداد برخوردار نبوده و توان تحمل دانش را نداشتند،خود به خود از گردونه آموزش خارج می شدند.در آن دوران مدرک ملاک علم و ادب نبود،بلکه یادگیری دانش و ادب و نهادینه شدن آن در نهاد شاگرد مهم بود.
امروزه در برخی از مراکز علمی و هنری دنیا،به خصوص ایران مدرک ملاک دانش قلمداد شده و تنها کسانی که یک تکه کاغذ مهر شده در دست دارند،دانش آموخته شمرده می شوند!این تفکر غلط ضربات سنگینی را بر پیکر دانش و هنر ایران وارد کرده و می کند.یکی از دلایل عقب ماندگی کشور و دست و پا زدن در دایره تنگ جهان سومی،همین تفکر تحمیل شده است.
نگاهی کوتاه به نام بزرگان علم ،ادب و هنر جهان از آغاز تاریخ تا عصر معاصر،تایید می کند که هیچ کدام از آنان مدرک دکترا،فوق لیسانس،لیسانس و حتی دیپلم هم نداشته اند،دانش آنان بیشتر تجربی بود و آموختن علم و ادب به شیوه زانو به زانو نزد دانشمندان و ادبای زمان.
امروز متاسفانه در اکثر مراکز دانشگاهی کشور،دولتی و غیر دولتی، مدرک گرایی بر یادگیری سایه سنگین انداخته و آموزش صحیح علم،ادب و هنر را به حاشیه رانده است.برای دانشگاه ها فقط نمره روی برگه مهم است،یعنی این نمره مشخص می کند،چه کسی دانشمند،ادیب یا هنرمند است،نه توانایی های بالقوه و بالفعل دانشجویان!
کاری کرده اند که جویندگان علم و هنر مدام سرشان در کتاب باشد و طوطی وار متونی را حفظ کرده،امتحان دهند و نمرات درخشان بگیرند تا هم خودشان راضی شوند،هم خانواده های آنان خوشحال و هم مدیران مراکز آموزشی مفتخر!با این روش غلط و آسیب زننده استعدادهای واقعی نیز یا در این ورطه می افتند و یا عطای آموزش را به لقایش بخشیده و خود به کسب دانش و مهارت می پردازند.
روی سخن با دانشگاه ها و دانشکده های ادبی و هنری است،نه فنی و پزشکی،هرچند که آنها نیز کم و بیش دچار معضل مدرک گرایی هستند.
در گذشته دانشکده هنرهای دراماتیک راه اندازی شد و استادان کاربلد،با تجربه و با سوادی را به کار گرفتند تا تحولی در هنر این سرزمین ایجاد کنند.اکثر آنان دارای مدارک بالای دانشگاهی نبودند،اما هنر را با تمام جان و دل درک کرده بودند، برای همین توانستند در عرصه هنر،فارغ التحصیلان شایسته ای را تحویل جامعه بدهند که اغلب آنان بعدها صاحب نام و جاه شدند.
سال هاست دانشکده سینما و تئاتر در ایران این مسوولیت را به عهده گرفته،اما کمکی به پیشرفت تئاتر،به ویژه سینمای ایران نکرده است. در دورانی که دکتر حمید دهقان پور و دکتر اسماعیل بنی اردلان ریاست آن را بر عهده داشتند،لااقل تعدادی فارغ التحصیل با سواد را به دنیای سینما و تئاتر ایران معرفی کردند.این مهم،هم به ریاست درست بر می گشت،هم آموزش صحیح و هم استعداد دانشجویان،اما چند سالی است به دلیل مدیریت های ضعیف که بیشتر کارمند هستند تا مدیر، سطح دانشکده سینما و تئاتر در حد یک آموزشگاه خصوصی معمولی پایین آمده است!هیچ کس نیز پیگیری نمی کند،زیرا برای شان بیلان مدرک مهم است،نه آموزش صحیح.وقتی عکاسی را که مدرک دکترای پژوهش هنر یا مشابه آن را دارد و با ادب فرهنگی و اجتماعی آشنا نیست رییس چنین مرکز مهمی بگذارند،انتظاری غیر از این می توان داشت؟!
کسی نمی گوید مدرک دکترای پژوهش هنر بد است،هرچند که به ناحق به دست برخی ها داده اند،اما مدیریت یک مرکز آموزش هنر کار هرکسی نبوده و نیست.مدیری که در آموزش فقط کتاب را ملاک تدریس قرار دهد و یادگیری صحیح را مردود بشمارد،کجا می تواند موفق باشد؟
امروز دانشکده سینما و تئاتر ضعیف ترین دوران خود را به واسطه مدیریتی ضعیف طی می کند . مسوولان بالادست باید فکری عاجل برای این معضل بکنند.
اگر نبودند معدود استادان با تجربه و انگشت شماری استادان جوان با استعداد،کار این دانشکده یکی دو سال پیش تمام بود.