بعدی
like
گفت و گو با نوید خالصی استاد دانشگاه و هنرمند نقاش

یزد موزه هنرهای معاصر ندارد!

‏. ‏(‏۲۹-‏مهر-‏۱۳۹۸)

می خواستم به جای این گفت و گو یک صفحه کاغذ به شما بدهم که از بالا تا پایین آن را نوشته بودم:یزد، موزه هنرهای معاصر ندارد!

آرت کافه-علیرضا خورشیدنام:نوید خالصی متولد سال ۱۳۴۷ است. دوران راهنمایی را به دلیل شغل پدر در تهران سپری کرد و پس از آن دوباره به همراه خانواده به یزد بازگشت . گواهینامه دیپلم را سال ۱۳۶۸ از هنرستان هنرهای زیبای پسران گرفت و در همان سال نیز وارد دانشگاه هنر تهران شد. سال ۷۳ با مدرک کارشناسی در رشته نقاشی از این دانشگاه فارغ‌التحصیل شد.
وی سال ۷۶ گواهی کارشناسی ارشد نقاشی را نیز از دانشگاه آزاد تهران مرکز دریافت کرد. از سال ۱۳۷۸ نیزبه عنوان عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد یزد فعالیت دارد.
خالصی افزون بر تدریس ۲۰ ساله در دانشگاه آزاد و دانشگاه یزد، به کار های عملی و پژوهشی خود نیز ادامه می دهد و در هیات مدیره انجمن هنرهای تجسمی نیز عضویت دارد.
وی از انگشت شمار هنرمندان تجسمی است که هرساله آثار خود را در یک نمایشگاه انفرادی یا گروهی به نمایش می گذارد.با این هنرمند، نجیب، آرام ، خوش ذوق و پرکار، پیرامون وضعیت هنرهای تجسمی در شهر یزد به گفت و گو نشسته ایم که می خوانید:




به عنوان یکی از اعضای پیشین هیات مدیران انجمن هنرهای تجسمی، از وضعیت کنونی و فعالیت های انجام شده انجمن بگویید.
- گفت‌ و گو درباره انجمن هنرهای تجسمی ممکن است به یک موضوع حاشیه‌ای تبدیل بشود، ولی برای پاسخ به پرسش شما باید بگویم که در دوره گذشته، من و چند نفر دیگر از دوستان، مانند دکتر علی اکبر شریفی از عضویت در انجمن کناره‌گیری کردیم تا راه برای دوستانی که منتقد عملکرد ما بودند باز شود، ولی بنا به دلایلی که بر ما پوشیده است دوستان منتقد نیز برای حضور در هیات مدیره انجمن کاندید نشدند. در نتیجه دوستان دیگری مانند آقایان کشفی پور، میلاد شریفی، کهفی و ... در هیات مدیره انجمن هنرهای تجسمی به فعالیت مشغول شدند که دوره زرین همکاری انجمن هنرهای تجسمی با شهرداری رقم خورد ،دوره ای که به برگزاری سمپوزیوم «خشت خام» انجامید؛. همین جا بگویم که تداوم این رویداد فرخنده، می تواند زمینه ساز پویایی و شکوفایی گردشگری در شهر یزد شود و چهره یزد را چهره ای جذاب و هنرمندانه کند.باور دارم که در صورت تداوم برگزاری سمپوزیوم «خشت خام» این رویداد می تواند پس از گذشت ۱۰ سال، فضای شهر یزد را به لحاظ مادی و معنوی دگرگون کند تا در ۱۰ سال آینده شهری داشته باشیم پراز مجسمه های زیبا و پرمحتوا که این شهر را به یک باغ مجسمه تبدیل کند.
در اینجا باید از آقای کهفی به عنوان ایده پرداز اصلی سمپوزیوم و کسی که ماجرا را پیگیری کرد تا این رویداد در یزد شکل بگیرد، به سهم خود قدردانی کنم؛ اما بحث اصلی من این است که بدانیم اساسا فرهنگ و هنر و درباره این گفت و گوی ما، هنرهای تجسمی که بخش عمده‌ای از فرهنگ شهر را می‌تواند نمایان کند چقدر و چه اندازه در اولویت خواسته‌ها و دغدغه‌های مردم و مسوولان شهر یزد است؟
اجازه دهید حرفم این گونه ادامه دهم و بگویم که متأسفانه ما در یزد، یک گالری که در طول سال و پیوسته فعال باشد، نداریم!
تنها یک یا دو گالری داریم که شاید در طول سال سه یا چهار بار فعالیت داشته باشند! در حالی که در شهری مانند شیراز نزدیک به ۴۰ گالری پویا و فعال وجود دارد. پرسش من از جامعه هنری و مسوولان و متولیان فرهنگ و هنر یزد این است ، چرا هر گالری که در یزد راه اندازی می شود، پس از یکی -دو سال با شکست اقتصادی و بن بست در ارائه آثار فرهنگی هنری خود رو به رو می شود؟ به نظر من این کمبود و چرایی آن باید آسیب‌شناسی شود تا بفهمیم آیا جامعه نیازی به آثار هنری ندارد یا اینکه مسوولان از این مهم غافل هستند؟
آنچه من در طول سال ها فعالیت هنری خود تجربه کرده ام، این بوده که هر گاه هنرمندان ما آثار هنری باکیفیت آفریده اند و از سوی دیگر، این آثار به خوبی هم به مردم معرفی شده یا خود مردم از آن باخبر شده اند، از آن آثار استقبال خوبی شده؛ بنابراین نباید اشکال را از مردم دانست؛ بلکه باید اِشکال را از آثار هنری تولید شده یا چگونگی ارائه آنها (شرایط زمانی و مکانی) دانست.بنابراین من روی سخنم به طور مستقیم با مسوولان شهر و استان است که مردم و جامعه هنری یزد به موزه هنرهای معاصر به شدت نیاز دارند! البته در طول دو دهه گذشته به شهرداران، استانداران و مدیران کل فرهنگ و ارشاد، در هر زمان و مکانی که فرصتی پیش آمده نظراتم را گفته ام.




مهم ترین نیاز و خواسته هنرمندان هنرهای تجسمی از دیدگاه شما چه می تواند باشد؟
-در چند دهه گذشته، شماری از هنرمندان با توانمندی های گوناگون در رشته‌های نقاشی، عکاسی، مجسمه‌سازی و... داشتیم و داریم که آثار ارزشمندی را پدید آورده و هم اکنون نیز تولید می کنند؛ اما متاسفانه جایی برای عرضه و نگهداری این آثار نیست و نداریم.
نبود چنین جایی باعث می شود نتوانیم از آثار ارزشمند گوناگونی که سال ها پیش برای تولیدشان در زمینه های گوناگون سرمایه گذاری شده و اکنون به بار نشسته اند، به درستی حظ و بهره ببریم. اینها را گفتم تا بگویم جای خالی موزه هنرهای معاصر در یزد به شدت احساس می شود و از این کمبود و نبود، فقط باید خجالت کشید و سرافکنده بود!
چرا ما نباید جایی برای عرضه و نمایش آثار گوناگون هنری داشته باشیم؟ شاید مسوولان ما این آثار هنری را ارزنده و شایسته عرضه و نمایش نمی دانند!
مسوولان استان باید از هر راهی که می توانند (بخش خصوصی/ بخش دولتی یا همکاری هر دو بخش) کاری کنند تا این شهر یک قلب معنوی داشته باشه به نام موزه هنرهای معاصر.

کاربرد این موزه چیست؟
-بدیهی است که چنین موزه ای، تنها جایی برای نگهداری آثار و اشیای هنری و قدیمی نیست، بلکه می تواند مکانی باشد برای گردهمایی هنرمندان و هم‌اندیشی اهل فرهنگ؛ این یکی از ویژگی ها و کاربردهای موزه های هنرهای معاصر به شمار می آید.تفاوت دیگر موزه هنرهای معاصر با موزه ای مانند موزه آب یا موزه سکه این است که موزه هنرهای معاصر، فقط برای نگهداری اشیا نیست، بلکه چنین مکانی کاربردی مانند یک اتاق فکر دارد که هنرمندان رشته های گوناگون می توانند ایده ها و اندیشه های خود را با یکدیگر درمیان بگذارند و در این داد و ستد هنری و هم اندیشی ایده های جدیدی به وجود می آید.
باز هم تاکید من این است که ما در یزد به جایی برای نگهداری آثار درخشان هنرمندان گذشته و امروزِ خود نیاز داریم؛ یک مکان استاندارد که نه تنها آثار نقاشی ،بلکه آثار تصویری درخشان دیگر رشته های هنری را نیز نگهداری کند. اگر چنین نشود این آثار به مرور از بین می روند! مانند آثار شادروان استاد سید مهدی چیتی، آثاری مانند علم های عاشورایی یا دیگر آثار نقاشی و مجسمه سازی استاد چیتی.

با اینکه شما دانش آموخته رشته نقاشی هستید، ولی آثارتان بیشتر به گرافیک نزدیک است؛ در این باره چه توضیحی دارید؟
-این برداشت می تواند درست باشد! چون باور دارم که امروزه مرزبندی بین هنرها مانند قدیم نیست و یک هنرمند به فراخور نیاز، برای بیان بهترِ چیزی که می خواهد بگوید می تواند از هر عنصری و به هر شکلی بهره ببرد.می تواند در کارش از عناصر هنرهای قدیم و جدید، مانند موسیقی، سینما، نمایش و شگردهای ویدیویی کمک بگیرد.
این درست است که در کارهای من گرایشی به تصویرسازی دیده می شود ،اما جالب است بدانید که همه این تصاویر به صورت بداهه و هنگام کار روی کاغذ شکل می گیرند، به گونه‌ای که گاهی خود من از این تصاویر یا داستان های پدید آمده شگفت زده می شوم!
به نظر من درخت سیب، درخت سیب و درخت انگور، درخت انگور است؛ مهم این است که نخواسته باشیم مانند دیگری باشیم که از جنس آن نیستیم. باید صادقانه ماحصل تجربه ها، دریافت ها و ادراکات خودمان را ارائه بدهیم. برای رسیدن به چنین مرحله ای باید به خودشناسی برسیم و یادمان باشد همان گونه که لحن و کلام و چهره و اثر انگشت من با دیگری متفاوت است، شیوه کار و روش بیانی من نیز منحصر به فرد است.امیدوارم که این ویژگی در کارهای من وجود داشته باشد، یعنی اگر کسی اثری از من را ببیند بتواند تشخیص بدهد که اثر کار خالصی است. با توجه به بازخوردهایی که از مخاطبانم داشته ام گمان کنم این اتفاق افتاده، هرچند که در ۵۰ سالگی همچنان در حال تجربه کردن هستم و این حس را دارم که هنوز یک هنر جوی تازه کارم.

شما و دوستان تان در سازمان سیما و منظر شهرداری چه کاری انجام می دهید؟
-خوشبختانه در چند سال گذشته ارتباط خوبی بین هنرمندان هنرهای تجسمی با مسوولان شهرداری یزد شکل‌گرفته که این ارتباط باعث شده تا در سازمان سیما و منظر شهرداری کارگروهی به وجود بیاید که وظیفه اش نظارت بر کارهای تجسمی است که قرار است در سطح شهر یزد اجرا شود. هر کاری پیش از اجرا باید به تصویب این کارگروه برسد. ما در طول یک سال گذشته بعضی از طرح هایی که شایستگی اجرا شدن را نداشتند با دلایل فنی رد کردیم یا به آنها اصلاحیه زده ایم.از سوی دیگر هنرمندان یزدی را شناسایی کرده ایم که آثارشان در استان‌های دیگر اجرا می شده، ولی در یزد به دلایلی آثارشان دیده نشده! خوشبختانه توانستیم این هنرمندان را جذب کنیم و از آثارشان در سطح شهر خودمان بهره ببریم. باید بگویم این کارگروه هنوز روی همه فعالیت های هنری که در گوشه گوشه شهر اجرا می شوند نظارت و اشراف کامل و همه جانبه ای ندارد.
همه این اتفاقات خوب نتیجه استمرار فعالیت های گروهی از افرادی است که در طول سال های گذشته از هنرستان ها و دانشگاه های هنری فارغ التحصیل شده اند . این نشان دهنده این ادعاست که اگر به هنرمندان توجه شود و از هنر و توانمندی شان استفاده شود، نتیجه اش برای شهر و مردم سودمند خواهد بود.

سخن پایانی .
-می خواستم به جای این گفت و گو یک صفحه کاغذ به شما بدهم که از بالا تا پایین آن را نوشته بودم:یزد، موزه هنرهای معاصر ندارد!
@nasrodinmolla