پیش از وقوع انقلاب اسلامی، شرایط حاکم باعث شد برخی از کارگردانان فیلمهای آنچنانی بسازند و بعضی از بازیگران نیز بازیهای آنچنانی داشته باشند، هر چند که بسیاری تن به آن شرایط نداده و راه خود را میرفتند، اما آنان نیز باید در چارچوب قانون عمل میکردند یا در خفا فیلم میساختند.
با پیروزی انقلاب اسلامی، شرایط حاکم بر کشور کاملاً تغییر کرد، یعنی درست برعکس آن چیزی که وجود داشت،شد. برخی از به اصطلاح هنرمندان چمدانها را بسته و به سرعت از کشور گریختند. بعضی نیز ماندند تا تحت هر شرایطی در وطن خود تنفس کنند. تعدادی از کارگردانان و بازیگران پیش از انقلاب برای کار در جمهوری اسلامی مجوز گرفتند، اما متاسفانه به خاطر برخی از تنگ نظریها به گروهی دیگر اجحاف شد، اجحافی نابخشودنی. اینکه آنان پیش از انقلاب اسلامی چه نوع آثاری میساختند و بازیگران در چه فیلمهایی بازی میکردند، ملاک خوبی برای روا داشتن این اجحاف نبود و نیست. اگر قرار بود همه آنانی که پیش از انقلاب بازی کردهاند مجوز نگیرند، باید این مهم شامل همه میشد، چرا نشد؟ این یعنی مسوولان هنری وقت عدالت را زیرپا نهادهاند و متاسفانه هنوز هم ادامه دارد. بازیگری که پس از وقوع انقلاب اسلامی، با وجود سختیهایی که پیش رویش بود، ماندن در وطن را به جلای آن ترجیح داد، چرا باید از عشقش که همان بازیگری بود و هست محروم شود؟ یک بازیگر حرفهای به بازی کردن زنده است، همان طور که یک نویسنده به نوشتن. اکثر آنان دوست داشته و دارند در دوره جدید، هنر خود را به مردمی که عاشقش بودند و منتقدان نشان دهند تا همه بدانند هنرشان محدود به فیلمفارسی های آنچنانی نبوده و توانایی شان بسیار فراتر است از آنچه در گذشته ارائه داده اند، اما این فرصت به آنان داده نشد و چه بد کاریکردند مسوولان وقت و چه بد میکنند مسوولان امروز فرهنگی که همچنان حسرت بازی در جمهوری اسلامی را بر دل آنان گذاشته و میگذارند. همه آنانی که انقلاب اسلامی را پذیرفته و به قانون آن گردن نهادهاند، حق دارند از حقوق خود استفاده کنند.
امام(ره) بارها فرمودند «میزان حال افراد است» این یک پیام روشن بود، اما برخی به آن عمل نکرده و نمیکنند. مسوولان فرهنگی باید میدانستند، اما ندانستند و نمیخواهند بدانند که این بازیگران محروم از بازی، قرار است در ایران و برای جمهوری اسلامی مقابل دوربین بروند، نه حکومت دیگری.
هر کس با هر عقیدهای حق دارد از حقوق خود بهره ببرد. این حق از بسیاری از بازیگران گرفته شد. بیشتر عمر این بازیگران در حسرت بازی کردن تلف شد و برخی نیز به واقع دق کردند.
چه کسی باید تاوان این اشتباه بزرگ را بدهد؟ این نیز برای خودش نوعی حق الناس است و باعث و بانی آن باید جواب پس دهد. نزدیک به ۴۰سال آنان را در آتش حسرت نگه داشتید، لااقل پیش از آنکه به دیار باقی بشتابند بگذارید چند صباحی مقابل دوربین بروند و برای مردمشان که به خاطر آنان ماندند و نرفتند هنرنمایی کنند.
بسیاری از آنان دنیای فانی را درنوردیده و در جهان باقی سکنا گزیده اند.وزیر ارشاد و دیگر مسوولان سینمایی،شرایطی را پدید آورند تا این عده معدودی که هنوز در قید حیات هستند،به آرزوی چهل ساله خویش که همان بازی کردن مقابل دوربین یا روی صحنه است برسند.این درخواست زیادی نیست که تا کنون مسوولان به آن عمل نکرده اند.اگر بر علیه این افراد از سوی دادگاه حکمی صادر شده بود که حق بازی ندارند،باز قابل قبول بود،هرچند که حکم ناعادلانه باشد،اما حکمی وجود ندارد!وقتی حکمی برای محرومیت آنان وجود ندارد،چرا تا کنون نگذاشته اند از حق قانونی خود بهره مند شوند؟برخی از به خارج رفته ها به کشور بازگشته و جواز فعالیت گرفتند،ولی آنانی که ترک وطن نکردند و به آب و خاک اجدادی شان وفادار ماندند،هنوز طبق حکم نانوشته ای اجازه بازی ندارند!
مگذارید این گروه اندک باقیمانده نیز مانند دیگران در حسرت بازی کردن بمانند و بمیرند. برخی از آنان حاضرند یک بار هم که شده در جمهوری اسلامی مقابل دوربین بروند و بعد با خیال راحت به سفر آخرت بروند. به آنان حداقل یک بار فرصت دهید مقابل دوربین یا روی صحنه تئاتر بروند تا هنر واقعی خویش را به مردم و منتقدان نشان دهند.
