آرت کافه-سیدرضااورنگ:زندگی را باید درهم پذیرفت،کسی قدرت ندارد تا از دشت روزگار به دلخواه گلچینی کند،باید نیش خار و طعم سم را نیز بچشد.از ابتدای خلقت،بلایای طبیعی بخشی جدایی ناپذیر از زندگی مردم بوده و و آن را قبول کرده اند.در تمام کتب مذهبی یا تاریخی محال است که درباره بلایای طبیعی چیزی نوشته نشده باشد.گذشتگان با تمام وجود پذیرفته بودند که از خشم طبیعت در امان نیستند و باید چاره ای بیندیشند،مردم هر اقلیمی مطابق با جغرافیای محل زندگی خانه ها را بنا می کردند تا هنگام وقوع بلا کمترین آسیب را ببینند.در بخش شمالی مملکت خودمان بیشتر خانه ها به گونه ای ساخته می شد که در سیل و سیلاب خسارت مصیبت باری نبینند.
مردم آسیای شرقی با سیل و زلزله عجین شده اند،آنها این مهم را پذیرفته اند که جلوی سیل و زلزله را نمی توانند بگیرند،برای همین از گذشته تا امروز به دنبال این بوده اند که چه ترفندی به کار ببرند تا کمتر خسارت جانی و مالی ببینند.مردم ژاپن از گذشته های دور تا امروز آموخته اند که با زلزله چگونه برخورد کنند.معماری خانه های شان به گونه ای است که مقاوم تر باشند.وقتی شهرداری شان دستورالعمل صادر می کند تا خانه های شان طبق مهندسی اعلام شده ساخته شود،هرگز مانند برخی از ایرانیان پول در جیب مهندس ناظر نمی تپانند تا بی خیال خلاف شود!شهرداری های شان نیز با گرفتن خلافی پایان کار نمی دهند!وقتی مردم درست رفتار کنند و دولت ها نیز پا روی اصول نگذارند،بی شک خسارت ها کمتر خواهد بود.
کشور ایران بلاخیز است،این را تاریخ تایید کرده و بارها نیز به چشم خود دیده ایم.آیا تا کنون طرحی اجرا شده است که ما نیز مانند ژاپنی ها با بلای زلزله مقابله کنیم؟وقتی در ایران اعلام می شود فلان منطقه ایران روی خط زلزله قرار دارد،بعضی درست روی خط زلزله زمین خریده و عمارت بنا می کنند!عده ای با همه چیز لجبازی می کنند،حتی با جان خودشان و دیگران!
شمال ایران را چه کسی به این روز انداخته است؟آیا این خطه،همان سرزمین سرسبز همیشگی است؟روستاهای نور،علمده،محمود آباد و بقیه چه بلایی بر سرشان آمده است؟شالیزار های بی انتها،جنگل های متراکم و جلگه های سرسبز گیلان و مازندران چرا دیگر به چشم نمی آیند؟
امروز تا چشم کار می کند فقط ویلا ها و آپارتمان های سر به فلک کشیده به چشم می آید!اهالی تنوع طلب تهران و شهرهای بزرگ،جنگل ها را صاف و شالیزارها را خشک کردند تا روی آنها برای خویش ویلاهای آنچنانی بسازند!وزارتخانه ها و سازمان های خصوصی نیز بدتر از بقیه، شهرک ها و مهمانسراهای مختلف روی مقتل درخت ها و خاکستر شالیزارها ساختند.
این جنگل ها،شالیزارها و بیشه ها،صدها سال توسط روستاییان با خون دل خوردن های بسیار و صبر بر بلایای مختلف حفظ و از نسلی به نسل دیگر منتقل شد تا برای آیندگان همچنان سبز بماند،اما دریغ که برخی از آیندگان خیانت در امانت کرده و با دست خود این میراث گرانبها را نابود کردند.
نسلی که خیانت در امانت کرده و دولتی هایی که مجوز تخریب جنگل و شالیزارها را برای ساخت ویلا و آپارتمان دادند باید پاسخگو باشند.تمام مسببان باید پای میز محاکمه آورده شوند.
مردم شمال ایران از گذشته تا کنون با سیل های فراوانی مواجه شده و مقابله کرده اند،در این راه از طبیعت هم کمک گرفته اند،اما بعضی از مردم نسل جدید و مسوولان بی مسوولیت منطقه، به خاطر پول و سود بیشتر،پیکر طبیعت را پاره پاره کرده و از نفس انداخته اند!طبیعت دیگر قدرت کمک به مردم را ندارد.
در زمانی نه چندان دور،در طول مسیر شمال کارخانه و کارگاه های برنج کوبی بود،اما امروز تعداد آژانس ها و بنگاه های معاملات ملکی از درخت های آن منطقه نیز بیشتر است،چرا؟
امروز مصیبت سیل منطقه شمال،به خصوص استان گلستان را در بر گرفته است،بسیاری از دولتی و غیر دولتی ها به کمک مصیبت زدگان رفته و می روند.به دولتی ها خسته نباشید می گوییم چون به وظیفه ذاتی خود عمل می کنند،اما دست مردم بی چشمداشتی که از دور و نزدیک خود را برای کمک به هموطنان شان رسانده اند می بوسیم و بر غیرت شان درود می فرستیم.این عده بدون دادن شعار و ناسزا در فضاهای مجازی و غیر مجازی، جان و مال خود را در دست گرفته و بی ادعا و گمنام مرهم دل آسیب دیدگان شده اند.در این بین هستند هنرمندان و ورزشکارانی که بدون شعار و ارسال عکس های ریاکارانه، مردانه و زنانه در گل و لای دست و پا زده تا دست مردم آسیب دیده را گرفته و پای شان را از گل مصیبت بیرون آورند.درود بر شرف شما مردان و زنان با معرفت ایران زمین که آینه تمام قد جوانمردان و شیرزنان گذشته ایران هستید.
عده ای نیز که همواره ناخن به هم زده و می زنند تا مردم دچار مصیت شوند،دوباره فرصت را غنیمت شمرده تا در فضای مجازی و کذایی،خود شیرینی کرده و به این و آن ناسزا بگویند.نام خویش را هم به دروغ سلبریتی گذاشته اند،زیرا حتی شامل «س» آن هم نشده و نمی شوند.متاسفانه عده ای نیز که به اشتباه نام خویش را خبرنگار گذاشته اند چنین می کنند.
این عده حتی الفبای خبرنگاری که یکی از موارد آن صحت خبر است را نیز نمی دانند،اگر می دانستند چنین نمی کردند.
برخی از بازیگران و دیگر دست اندرکاران سینما و تلویزیون که به خاطر هنر نداشته شان،میلیارد میلیارد پول می گیرند و حتی حاضر نیستند با دادن ریالی مردم آسیب زده را یاری کنند،مدام شعار کمک به مردم را سر داده و شماره حساب پخش می کنند!اگر این کارهای تان از سر خودشیرینی نیست و برای کسب فالوور بیشتر،آستین ها را بالا بزنید،پاچه ها را وربمالید و به کمک مصیبت زدگان بروید،چرا مانند عده ای از شما که همت کرده و رفته اند،شما نیز نمی روید؟
عجیب است،آنانی که صاحب بهترین و گران ترین ویلاهای ساخته شده روی شالیزارها و در دل جنگل های تهی از درخت هستند،حرف از تخریب جنگل و نابودی شالیزار ها می دهند،تخریب می کنند و دنبال مخرب می گردند!آخر، ریاکاری هم حد و مرزی دارد،اگر اعتقاد به شعارتان دارید،پس چرا خودتان عمل نمی کنید؟اگر به واقع نگران تخریب شمال هستید،همین فردا ویلا های تان را ویران و تبدیل به شالیزار کنید!
وظیفه خبرنگار نیز روشنگری است،نه هوچی گری!کسی که هر خبر دروغی که به چشم و گوشش می آید بدون تحقیق منتشر می کند،هر چیزی می تواند باشد جز خبرنگار!چرا عده ای می خواهند با دادن شعار های واهی و ارسال عکس های تکراری خود را به زور خبرنگار فعال معرفی کنند؟خبرنگار شدن به این سادگی ها نیست.در گذشته شرایط خبرنگار شدن بسیار سخت تر از هفت خوان رستم و اسفندیار بود،اما امروز آسان تر از دادن شعار!اگر قبول ندارید از پیشکسوتان این حرفه شریف بپرسید.هنوز هم هستند خبرنگاران آگاه،با سواد و روشنگر که اصول این حرفه را رعایت می کنند،اما متاسفانه هر روز دارد از تعدادشان کم می شود.این مهم است که بیشترین آسیب را به پیکر رسانه ها زده و می زند،نه مشکلات دیگر.دانشگاه ها نیز به جامعه خبرنگار تحویل نمی دهند،فارغ التحصیل مدرک به دست بیرون می دهند!
مسوولان دولتی و قوه قضایی برای جلوگیری از منابع طبیعی شمال ایران،هرچه سریع تر مجوزهای تخریب جنگل،شالیزارها و بیشه ها را باطل کرده و پروانه ساخت ویلاهایی که قرار است در این مکان ها ساخته شوند را منسوخ کنند.اگر چنین نشود دیگر شمال سرسبزی برای ایران باقی نخواهد ماند.