آرت کافه-سیدرضااورنگ:خداحافظ «هپلی»، دل مان برایت تنگ می شود،برای خودت،بازی هایت،خنده هایت،شیرین زبانی هایت و هر پدیده خوبی که در تو وجود داشت.
حسین محب اهری،بازیگری بود بی حاشیه که از بازی کردن روی صحنه و مقابل دوربین لذت می برد.همین لذت بردن باعث شده بود،کودک و پیر مخاطب همیشگی هنرمندی اش باشند.
محب اهری هرگز اهل جنجال سازی نبود،حتی زمانی که بیماری گریبانش را گرفت و رهایش نکرد.نزدیک به ۱۰ سال با این دیو دست به یقه شد تا گریبان خود را از دستان چسبناکش رها کند، اما نشد،چرا دروغ ؟دیگر خودش نخواست.اگر خسته نشده بود همچنان لبخند زنان مبارزه را ادامه می داد،مرد رها کردن میدان نبود.
اگر نگاهی به حرف های اخیرش و جسم نحیفش انداخته شود ،کاملا مشخص است که دیگر نمی خواست بجنگد،انگیزه ای برای جنگیدن نداشت.
روا نمی داشت برای غلبه بر بیماری،مدام چشمان گود رفته اش به در سپید شود تا کمک با منتی از راه برسد!کمک هایی که با جار و جنجال همراه بود و گرفتن عکس و فیلم برای انتشار در فضاهای مجازی و غیر مجازی.
عزت نفس به او دستور داد،حسین، ارزش تو والاتر از آن است که چشم به در بمانی،می دانم فاتح میدان تویی،اما مردانگی کن و بگذار بیماری بر تو غلبه کند و برای این پیروزی دروغین جشن بگیرد.
حسین محب اهری اگر مطیع عزت نفس خود نبود،هرگز میدان را خالی نمی کرد،همان گونه که صحنه های بازی را رها نکرد.او مبارز زاییده شده بود،حتی با کاراکترهایش نیز جنگ می کرد و پیروز و سربلند از میدان بیرون می آمد.
هیچ کس جرات ندارد به تو خرده بگیرد که چرا مبارزه را به حریف واگذار کردی؟ مردانگی ات بر همه ثابت شده است.وقتی تسلیم شدی که به یاد آوردی همکاران دردمندت چقدر اذیت شدند و کسی به کمک آنان نیامد،اگر هم آمد با کوله باری از منت و لشگری از عکاس و فیلمبردار.
بسیاری نیز در بد ترین شرایط با نداری و بیماری روزگار سخت را گذراندند تا مرگ به کمک شان بیاید که آمد،مرگ تنها حامی آنان بود و هست.
مسوولان،مدیران و رفیقان نیمه راه،چشم دیدن هنرمندان با عزت،اما فقیر را ندارند،حتی آنان را انکار می کنند!تو همه اینها را به یاد آوردی، بعد تصمیم گرفتی که رفتنت بهتر از ماندن است.اگر خودت نمی خواستی محال بود مرگ بر تو چیره شود،همان گونه که ۱۰ سال او را دست به سر کردی.آنچنان مرگ را بازی دادی که تا کنون در تاریخ کسی اینچنین بازی نکرده بود.
از روزی که در کاراکتر «هپلی» برنامه نمایشی «محله بهداشت» مقابل دوربین رفتی،با اینکه نقشی منفی را بازی می کردی،مردم جذب تو شدند و نام هپلی ایرانگیر شد.
امروز در کنار دوستان هنرمندت،رضا ژیان ،حسین پناهی و مسعود رسام خاطرات را دوباره مرور کرده و برای برنامه «محله برو نیا» برنامه ریزی می کنید!
خدا تو را و دیگر دوستان تو را بیامرزد مرد دوست داشتنی.
حسین محب اهری نیز رفت،مانند بسیاری دیگر از هنرمندان که معرفت را بر ثروت ترجیح دادند.بسیاری دیگر از آنان نیز در شرایط بدی به سر می برند.معلوم نیست وزارت ارشاد،صداوسیما،تئاتر و دیگر نهادها چرا این افراد را نادیده می گیرند؟اینها نیز هنرمندی کرده اند،در رسانه ها قلم زده اند،نقاشی کرده اند و غیره،گروهی از این افراد،حتی بازنشستگی نیز ندارند تا از حداقل دستمزد و امکانات درمانی استفاده کنند.
مگر پرداخت حقوق بازنشستگی به این افراد چقدر خرج روی دست دولت می گذارد؟میلیاردها میلیارد پول در سینما،صداوسیما و عرصه هنر دست به دست می شود،آنانی که دست شان به دهان شان می رسد، از این پول های بادآورده نصیب های آنچنانی می برند،اما آنانی که دست شان به دهان شان نمی رسد،فقط باید زجر بکشند و حسرت بخورند!
بودجه ای که از بیت المال به وزارت ارشاد و صداوسیما تزریق می شود متعلق به همه است،نه قشری خاص،باید عادلانه بین همه تقسیم شود.
عجیب است،آنانی که از هنر کاسبی کرده و پول های هنگفت بالا کشیده اند،هنگام بیماری از هر ناحیه ای حمایت می شوند و پول درمان شان را بی منت می دهند،اما این حمایت از هنرمندان شریف،ولی فقیر دریغ می شود!
نه خالق از این بی عدالتی می گذرد و نه مخلوق،حق الناس نیز آذین همیشگی گردن شان خواهد بود تا روز سخت پس دادن حساب!