انسانها با وجود تفاوتهایی که با هم دارند، مشابهتهای زیادی نیز با یکدیگر دارند، به خصوص در تواناییهای حسی. گاهی حسها خیلی به هم نزدیک است. کلید محبوبیت سینما را باید حس مشترک دانست، حسی که مخاطبان را به سالنهای تاریک سینما کشانده و روی صندلیها میخکوب میکند. علاوه بر فضایی که بر یک فیلم حاکم است، عنصر مهم و تاثیرگذاری که با مخاطبان ارتباط برقرار کرده و حسها را با آنان به اشتراک میگذارد بازیگر است. بیشک بازیگران را باید مهمترین عنصر اجزای یک فیلم دانست. این اصل بارها به اثبات رسیده است.
هر چند کارگردانی و دیگر عوامل یک فیلم در موفقیت آن نقش بسیار مهمی دارند، اما بدون بازیگران توانا که بتوانند زحمات و هنر آنان را به مخاطبان انعکاس دهند، آن فیلم هرگز شاهد موفقیت را در آغوش نخواهد کشید. بازیگران آینه فیلم هستند که مخاطبان در آن، خود را در قامت قهرمان میبینند. تماشاچیان اکثر اوقات با بازیگران اصلی همذات پنداری کرده و توجه کمتری به هنرپیشههای دیگر فیلم دارند.
این طبیعت سینماست و نباید به آنان خرده گرفت، اما بدون هنرنمایی بازیگران نقش دوم و دیگر نقشها، بازیگران اصلی هرگز نخواهند توانست هنر خود را درست به نمایش بگذارند. این موضوع آن قدر جا افتاده است که حتی در جشنوارهها و جوایز سینمایی، تنها به بازیگران نقش اول و دوم جایزه داده و بقیه بازیگران را نادیده میگیرند. بسیاری از بازیگران با وجود توانایی در ارائه نقش، هرگز محبوب مخاطبان نشده و در عین نامآوری در گمنامی مانده و از دنیا رفتهاند. مردم همیشه نفرات اول را به یاد میآورند، چه در مسابقات ورزشی و چه در سینما، تلویزیون تئاتر و ...
جیمز ویتمور بازیگر کهنهکار و توانای آمریکایی یکی از این بازیگران است، هنرمندی که با وجود توانایی زیاد، نامزدی دریافت جایزه اسکار نقش اول مرد و دوم، دریافت جایزه گلدن گلوب و نقش آفرینی در بیش از ۱۲۰ فیلم سینمایی، سریال تلویزیونی و تئاتر، همواره در گرد و غبار گمنامی از نظرها دور مانده است. ویتمور با آن سر نسبتا بزرگ، موهای مجعد، پاهای هلالی و چشمهای بیرمق، با داشتن توانایی بالا، هرگز نتوانست به بازیگری محبوب تبدیل شود. اکثر منتقدان داخلی و خارجی نیز با او آشنا نیستند، اما هر زمان که به تماشای بازیاش مینشینند هنرنمایی وی را تحسین میکنند.
هر نقش کوچک و بزرگی را که کارگردانان به جیمز ویتمور سپردهاند، به خوبی از عهده آن برآمده است. او بیش از پنج دهه در عرصه فیلمسازی فعال بود و خستگی ناپذیر تا واپسین ایام عمر به بازیگری ادامه داد. وی عاشق بازیگری و با خستگی بیگانه بود. هر چند ویتمور همواره بازیهای خوبی ارائه داده، اما در فیلمهای «میدان نبرد»، «آخرین جبهه»، «سیاره میمونها»، «جنگل آسفالت»، «اوکلاهاما»، «تخم مار»، «جسد»، «شکوه»، «آنها را به جهنم ببر، هری» و «رهایی از شاوشنگ» نقش آفرینیهای ماندگارتری از خود به یادگار گذاشته است.
او به خاطر بازی در نقش تئودور روزولت، سی و سومین رییس جمهوری آمریکا مورد تحسین همه قرار گرفت. ویتمور برای بازی در فیلم «میدان نبرد» نامزد دریافت جایزه نقش دوم اسکار شد و برای بازی در همین فیلم جایزه گلدن گلوب را گرفت.
همچنین برای نقش آفرینی در فیلم «آنها را به جهنم ببر، هری» نامزد دریافت جایزه اسکار نقش اول مرد شد. به خاطر چند دهه فعالیت مستمر هنری، دهه ۹۰ ستاره او در خیابان شهرت هالیوود نصب شد.
یکی از بهترین نقشهای به یاد ماندنی او در فیلم موفق «رهایی از شاوشنگ» با کارگردانی فرانک دارابونت اتفاق افتاد. جالب اینکه دارابونت به خاطر علاقهای که به جیمز ویتمور و بازی او داشت از همان ابتدا وی رابرای بازی در این نقش انتخاب کرده بود و الحق که وی بسیار زیبا و تاثیرگذار بازی کرد.
«رهایی از شاوشنگ» یکی از فیلمهای مهم و زیبای دنیای سینماست، فیلمی که از اقبال زیادی میان خاص و عام برخوردار بود و هست. پخش چند باره این فیلم از تلویزیون، باعث شد تا بازی زیبای جیمز ویتمور بیشتر و بهتر به چشم بیاید. او در این فیلم نقش بروکس هاتلن را بازی میکرد، یک زندانی که اکثر زندگی خود را در زندان گذرانده و با آن به شدت خو گرفته بود، در حقیقت زندان خانه اول و آخر او بود. وی به خاطر سوادی که داشت، مسوولیت کتابخانه زندان را به عهده داشت. آدمی بود کم حرف که زندانیان دیگر نیز به او احترام میگذاشتند. تنها مونس او کلاغی بود به نام جیک که آن را بزرگ کرده بود.
وقتی حکم آزادی او از زندان صادر میشود، بروکس حاضر به ترک زندان نیست و دچار افسردگی میشود، زیرا تمام عمر خود را در زندان زندگی کرده و به غیر از آنجا، جای دیگری را نمیشناسد. وی از دنیای بیگانه خارج از زندان و تنهایی ناخواستهاش به شدت میترسد، برای همین با وجود اینکه آدم آرامی است، تصمیم می گیرد یکی از زندانیان را به قتل برساند تا در زندان ماندنی شود، اما با کمک اندی (تیم رابینز) پشیمان میشود.
سرانجام بروکس آزاد شده و با وحشت پای به دنیای بیرون میگذارد. ترس تمام وجود او را گرفته و خود را ناتوان مییابد. وی در خانهای منزل کرده و در فروشگاهی مشغول به کار میشود، اما دنیای بیرون از زندان را تاب نیاورده و خود را در اتاقش به دار میآویزد.
این نقش را جیمز ویتمور با توانایی بالا و زیبایی انکار ناپذیر بازی کرده است، به گونهای که مخاطب او را بروکس هاتلن واقعی میپندارد. با این نقش آفرینی، ویتمور به همگان ثابت کرد، در سنین بالا نیز بازیگر بزرگی است، حتی اگر مخاطبان او را به یاد نیاورند. ویتمور در این فیلم در کنار بازیگران مطرحی چون، تیم رابینز و مورگان فریمن خوش درخشید. سینما و مخاطبان به بازیگرانی چون جیمز ویتمور مدیون هستند و این دین همواره بر گردن آنان باقی خواهد ماند. برای هنرمندانی مانند جیمز ویتمور، مهمتر از شهرت، عشق به بازیگری بود که تا آخر عمر به آن وفادار ماندند.
سرانجام این بازیگر توانا، اما گمنام ششم فوریه سال ۲۰۰۹ ازدنیا رخت بربست.




