آرت کافه- سیدرضااورنگ:«ن و القلم و ما یسطرون» خداوند رحمان در این آیه به قلم و آنچه مینویسد سوگند خورده است. این نشان از حرمت قلم و اهمیت آنچه با آن نوشته میشود دارد. مطمئنا هر قلم و هر نوشتهای سزاوار این حرمت نیست. آیا قلمی که بر علیه دین، وطن و مردم مینویسد شامل این سوگند میشود؟ هرگز. قلمی که سلامت است قابل احترام است و آن کس که این قلم را در دست دارد احترامی دو چندان میطلبد.
هر انسانی که میخواهد قلم در دست بگیرد، باید پیش از آن به خودشناسی بپردازد. باید خود را از ناپاکیها، پاک و دامان خود را از هر لکه ننگی پاکیزه نگه دارد. هر کسی شایستگی ندارد قلم در دست بگیرد و آنچه میخواهد روی کاغذ جاری کند. قلم باید مستقل و صاحب آن باید استقلال داشته باشد. آنچه حقیقت است بنویسد و از دروغ پراکنی بپرهیزد. نویسنده واقعی به اصل آزادی اعتقاد دارد نه فرع آن. او میداند آزادی چیست، داده کیست و برای چیست. آنکه اهل قلم باشد، قدر آن را دانسته و هرگز به آن بیحرمتی روا نمیدارد. قلم و توانایی نوشتن، موهبتی است الهی که باید قدرش را دانست و آن را پاس داشت. قلم در دست اهل، سفینه نجات است و نور هدایت و دردست نا اهل شمشیری دو دم که هر دو دم آن به سوی مردم است.
قلم فروخته شده و نویسنده خود فروخته، هرگز از حقیقت ننوشته، با آزادی بیگانه و دشمن مردم است. بسیاری برای این قلم به دست میشوند تا اراده خدا و مردم را بر کاغذ جاری کنند، عدهای نیز برای آن قلم در دست میگیرند تا قلم بمزدی کرده و آنچه را که نباید بنویسند، بنویسند و در قبال آن مزد قلم فروشی خود را گرفته و دمی هم برای ارباب خود تکان دهند!
خداوند به هر کسی تواناییهایی داده، به نویسندگان هم نعمت نوشتن عطا کرده. اختیار استفاده از این تواناییها به عهده آدمیان است. برخی در راه درست آن را به کار میگیرند، بعضی نیز نادرستی پیشه میکنند. اگر همه به یک شکل از تواناییهای خود استفاده میکردند، تفاوت انسانها به چشم نمیآمد. اهل قلم نیز چنیناند، گروهی راستی پیشه میکنند، عدهای نیز ناراستی را بر میگزینند.
نویسندگان هدایتگر جامعهاند، مردم به آنان اعتماد دارند. اکثریت آنچه را که آنان مینویسند باور دارند. قلم به دستان، هم میتوانند مردم را به راه راست هدایت کنند، هم از صراط مستقیم منحرف. گروهی نیز وجود دارند که نادانسته آنچه را که نباید بنویسند، مینویسند. آن کس که به قلم خیانت میکند، به شرافت انسانی خیانت کرده است. چنین کسی را نمیتوان نویسنده خواند، او فقط فردی است که کلمات را پشت هم ردیف میکند، بی آنکه اعتقادی به آن داشته باشد. نویسنده واقعی به آنچه مینویسد و برای کسی که مینویسد اعتقاد راسخ دارد. باید چنین بود و این چنین عمل کرد.