به گزارش آرت کافه به نقل از دفاعپرس، معرفی شخصیتهای ملی و مذهبی و قهرمانان ۸ سال دفاع مقدس و انقلاب اسلامی همواره از دغدغههای دلسوزان کشور بوده است ،اما ساخت آثار سینمایی و تلویزیونی همواره به دلیل ضعف فنی و محتوایی، تصویر دیگری از این شخصیتها به مخاطب ارائه کرده است.
انتشار اخباری مبنی بر ساخت سریالی درباره شهید صیاد شیرازی و انتقاد یکی از فعالان رسانهای نسبت به ساخت این سریال بهانهای شد تا گفتوگویی با سیدرضا اورنگ فعال پیشکسوت رسانهای و مدرس سینما درخصوص موضوعات مرتبط داشته باشیم که در ادامه می خوانید:
ظرفیت سینمای ایران در ژانرهای مختلف سینمایی را چگونه ارزیابی میکنید؟
-وقتی فیلم ترسناک میبینید، بازیگر و صحنه حس ترس را به شما القا میکند. متاسفانه در ایران وقتی فیلم ترسناک ساخته میشود همه به جای ترسیدن،میخندند! فیلم درست میکنند که معجزه را نشان دهند ،اما باز همه میخندند! نمیشود با یک بشکن معجزه را نشان داد! در فیلمهای خارجی وقتی یک آدم میخواهد تغییر کند، کم کم و در طول فیلم این اتفاق می افتد، چه به سمت بدی و چه خوبی.
سالها پیش یکی از کارگردانان تلویزیون به من پیشنهاد داد فیلمنامهای درباره شهید علمالهدی بنویسم. گفتم شهید علمالهدی را میشناسم و آن اتفاقی که باعث شهادت خود و یارانش شده را نیز میدانم، اما من اتفاقاتی را میخواهم که دیگران نمیدانند. اگر این پیشینه را ندانم، نمیتوانم شهید علمالهدی را قوی نشان دهم. تضادها باعث ساخته شدن قهرمان میشود؛ اینکه فقط نشان بدهیم یک فرمانده جلو میرود و میجنگد، اتفاق جذابی نیست، بلکه باید نشان دهیم این فرد چه کسی بوده و چگونه زندگی کرده که توانسته این کارهای بزرگ را انجام دهد. زمان تصمیم گیری، دو دلیها و دو راهیها باید همیشه در قصه و فیلم باشد؛ چراکه اینها نقطه عطف در فیلمنامه و فیلم هستند.
زندگی شخصی و خصوصیات فردی برای مرحله تصمیمگیری در فیلمنامه و فیلم خیلی مهم است؛ اگر این اطلاعات نباشد و مخاطب این وجه از مثلا شهید همت را نبیند، شخصیت او هرگز شکل نمیگیرد. ما این وجه را در سینمای خودمان نشان ندادهایم.
شما تمام مشکلات سینمای قهرمان محور را همین مسئله میدانید؛ اینکه وجه جدید و تازهای از شخصیت قهرمان نشان داده نشده است؟
-یکی از مسائل مهم این است که فیلمنامهنویس و کارگردان، قهرمان را آن گونه که باید نمیشناسند، درحالی که برای ساخت یک قهرمان، لازم است تمام وجوه زندگی او را بشناسند، البته جنبههایی که ممکن است روی بیننده تاثیر بد بگذارد و شخصیت قهرمان را خدشهدار کند را نباید نشان داد. اینکه قهرمان نقطه ضعف داشته باشد مهم است، زیرا قهرمان در طول فیلم هم باید شکست بخورد و هم پیروز شود . در انتهای قصه نیز قهرمان چه کشته شود و یا بکشد،باز قهرمان خواهد بود، به شرطی که فیلمساز قهرمان را درست پرداخت کرده باشد.
اکثر قهرمانان در فیلم های هالیوودی پیشینه و سرگذشتی دارند که آنان را در مرحله تصمیمگیری قرار میدهد؛ این تصمیمگیریها برای مخاطب جالب است که ببیند قهرمان چه تصمیمی میگیرد؛ آیا خانوادهاش را که دوست دارد رها میکند و به جنگ میرود یا خیر؟ ما این بخش را در سینما نداریم یا کمتر داریم.
کارگردانانی که بتوانند این حس را به درستی به مخاطب القا کنند نداریم. یعنی منِ فیلمنامهنویس هم واقعیت را باید بدانم و هم اینکه از تخیل خودم استفاده کنم تا یک قصه درست شکل بگیرد؛ تا اینجا وظیفه من به عنوان نویسنده است. وظیفه بعدی برعهده کارگردان است که بتواند آن را حرفه ای به تصویر بکشد. من باید درباره شخصیت توصیف صحنه را کامل بنویسم و او آن را تفسیر کرده و دکوپاژ بزند. کارگردان بازیگر را هدایت میکند تا بتواند حس را درست به مخاطب منتقل کند. این بازیگر است که با هدایت کارگردان باید کار نهایی را انجام دهد . اگر موفق نشود انتقال حس را درست انجام دهد،همه خواهند گفت کارگردانی، فیلمنامه و فیلمبرداری و ... همه ضعیف است. قاببندیهای یک قهرمان هم فرق دارد؛ اینکه چه زمانی چه قابی از او گرفته شود که تاثیرگذار باشد خیلی مهم است.
ما نتوانستهایم در سینمای ایران قهرمان ملی و دینی را درست به تصویر بکشیم. نمونههای آن در فیلم های ایرانی وجود دارد . هرکس خواسته درباره این قهرمانان فیلم بسازد ، خراب کرده است. در فیلم «سفر به چذابه» مرحوم ملاقلیپور توانسته تا حدودی این حس را به تماشاگر منتقل کند ؛ درست مثل «پرواز در شب».رسول ملاقلیپور خودش در جنگ چذابه حضور داشته است، چذابهای که محل یکی از سخت ترین نبردهای دوران دفاع مقدس بوده است .عراقی ها در این جبهه ۱۱ پاتک سنگین را با فرماندهی مستقیم صدام حسین انجام دادند، ولی موفق به بازپس گیری تنگه استراتژیک چذابه نشدند .
در این فیلم یک فرمانده جذاب وجود دارد و رزمنده ای به اسم بهروز که نابیناست. بهروز خیلی برای مخاطب جذاب است، چراکه یک قهرمان شیرین،خونسرد و فداکار است. بازیگر این نقش با اینکه حرفهای نبوده، ولی کارگردان طوری او را راهنمایی کرده که ما او را قبول میکنیم. ملاقلیپور در فیلم «سفر به چذابه»زمان را میشکند . خیلیها میگویند این یک تکنیک است، اما ملاقلیپور میخواهد بگوید و نشان دهد آن آدمها و رزمندگان چیز دیگری بودند که تکرار نمیشوند.
فرهاد اصلانی و مسعود کرامتی به عنوان بازیگر گوشه هایی از حماسه و جانفشانی رزمندگان را میبینند، اما بیرون قرار گرفتهاند و مانند آن آدمها نیستند و نشدند. فضای جنگی که ملاقلیپور در این فیلم به تصویر کشیده ، روی ببیننده تاثیرگذار است؛ چیزی که در فیلمهای دیگر کمتر دیده می شود. الان سخت افزار و نرمافزاهای زیادی در سینمای ایران وجود دارد، ولی از این نرم افزارهای پیشرفته در سینمای ایران طوری استفاده میشود که صحنه های اکشن شبیه به بازیهای کودکانه کامپیوتری در می آید! ما هنوز طراحی درستی از انفجار و صحنههای جنگ نداریم، این بخش فنی قضیه است. بخش محتوایی و معنوی آن نیز دچار مشکل اساسی است . ما در فیلم باید این قهرمانان بزرگ را بزرگتر نشان داده و جایگاه شان را بالاتر برده و حرمت شان را حفظ کنیم، نباید حرمت شکنی کنیم.نباید وقتی مخاطب این گونه فیلم ها را ببیند بگوید چمران و بابایی که این همه تعریف می کردید،همین بودند؟!اگر چنین بگویند یعنی ما شان آن بزرگان را حفظ نکرده ایم.
احمد متوسلیان فردی توانمند،باهوش و قوی بود که فرمانده شهید همت و بسیاری از فرماندهان دوران دفاع مقدس بوده است؛ همه از او حساب میبردند. شما در کدام فیلم این عظمت او را نشان دادهاید؟ فوقش یک وجه او را در عملیات علی بن ابی طالب(ع ) و آزادسازی خرمشهر نشان دادهاید که نیروهایش در محاصره هستند و با عصبانیت پشت بی سیم حرف می زند، اما شما اصلاً نشان ندادهاید که این احمد متوسلیان چه کسی است که توانایی دارد این کارهای سخت و سنگین را انجام دهد. وقتی یک فیلم مستند درباره شهید باقری ساخته شد، قابل قبول بود، ولی در فیلم داستانی قضیه فرق دارد و نمی شود تنها یک وجه از قهرمانی مانند او را نشان داد،حتی باید نقاط ضعف قهرمان را نشان داد تا برای بیننده سوال بهوجود آید که این قهرمان با وجود این ضعف ها،می تواند کارهای بزرگ انجام دهد یا نه؟
باید نفر روبروی قهرمان، یعنی ضد قهرمان نیز خیلی قوی باشد و به راحتی تسلیم نشود. هرقدر او قوی باشد، قهرمان نیز قوی خواهد شد. در شاهنامه ،اسفندیار خیلی از رستم پهلوانتر و قوی تراست ،اما فردوسی برای اسفندیار نقطه ضعف قرار میدهد تا دچار اشتباه شده و نامیرا نیز نباشد. اگر قهرمان نقطه ضعف نداشته باشد، جذابیت هم نخواهد داشت،زیرا از خصلت انسانی دور می شود. فیلم یعنی کُنش و واکُنش ، کنش خالی جذاب نیست؛ باید هردو کنار هم باشند.
شما معتقدید که برای هر انتقاد باید راهکار هم ارائه شود، شماکه مشکل سینمای دفاع مقدس را عدم توانایی در معرفی قهرمان میدانید، باید برای معرفی شخصیتها و قهرمانان دفاع مقدس چگونه عمل کرد؟
-من درباره قهرمانان ملی، مذهبی و فرماندهان دفاع مقدس بارها مطلب نوشتهام و تاکید کرده ام که در حال حاضر نمیتوانیم درباره این بزرگان فیلم و سریال مناسب بسازیم و فقط بودجه را هدر میدهیم. باید این بودجهها را بدهیم و کارگردان و بازیگر از هالیوود بیاوریم،زیرا آنها به خاطر حرفه ای بودن و توانایی بیشتر، بهتر می توانند قهرمانان ما را به تصویر بکشند. آنها فوقالعاده حرفهای هستند . وقتی کاری را قبول کنند، آن را دقیق انجام میدهند و از زیرکار نیز در نمیروند . مسائل و اعتقادی ما برای شان فرقی ندارد ،چراکه آنها یادگرفتهاند حرفهای عمل کنند.آنچه را که از آنان بخواهیم به بهترین وجه ساخته و تحویل می دهند.
باید به جای اینکه بودجه را برای ۱۰ فیلم ضعیف هدر دهیم، این بودجه را تجمیع کرده و بازیگر و کارگردان حرفه ای از هالیوود بیاوریم تا قهرمان ما را آن طور که شایسته مقام آنان است نشان دهند. با این کار، هم یک فیلم قوی خواهیم داشت که میتوانیم خارج از ایران نیز آن را نشان دهیم ،هم در داخل مخاطبان آن را خواهند دید و هم یک آموزش کامل است برای کارگردانان و بازیگران خودمان.
من دین فروش و وطنفروش نیستم،حتی پایم را نیز از ایران بیرون نگذاشته ام . اگر یک در هزار احتمال میدادم که یک فیلمساز ایرانی میتواند درباره قهرمانان ملی فیلم خوب بسازد، با افتخار میگفتم این آدم انجام دهد. به نظرم این مهم ترین راهکار است، چراکه وقتی یک کاری را بلد نیستیم باید از کسانی که بلد هستند آن را یاد بگیریم.
شما اگر زندگینامه «صیاد شیرازی» را به یک کارگردان هالیوودی بدهید، بهترین فیلم را تحویل داده و همه آن را دوست خواهند داشت،اما وقتی ساخت آن را به یک تهیه کننده و کارگردان ایرانی که توانایی انجام آن را ندارند بدهید،نه تنها فیلم و سریالی ضعیف و غیر جذاب می سازند،بلکه به جایگاه این شهید نیز در بین مردم آسیب می زنند. هالیوود به مخاطب اهمیت میدهد، چراکه عقیده دارد این مخاطب است که سینما را زنده نگه داشته و میدارد .این تفکر باعث پیشرفت صنعت فیلمسازی در جهان شده و می شود، اما اکثر تهیه کنندگان و فیلمسازان ما اهمیتی به مخاطب نداده و آنان را به شکل اسکناس می بیند!
دوباره تاکید می کنم تنها راهکار ساخت فیلم قهرمان محور برای معرفی فرماندهان دفاع مقدس، استخدام بازیگر و کارگردان هالیوودی است. سینمای جهان به مخاطب احترام میگذراند ،اما در ایران به مخاطب توهین می کنند،حتی حق انتخاب فیلم برای تماشا کردن نیز به او نمی دهند!
در عرصه سینمای دفاع مقدس وقتی سینماگران را به دو دسته خودی و غیرخودی تقسیم میکنیم، به سینما و دفاع مقدس ضربه میزنیم ،چراکه سریع یکسری آدمهای سوءاستفادهگر وارد معرکه شده و تلاش می کنند با حذف دیگران به نان و نام برسند.به خاطر این تفکر،بسیاری از فیلمسازان کاربلد کشور از عرصه فیلمسازی دفاع مقدس کنار گذاشته شده اند. هنوز جنازه شهید حججی پیدا نشده بود که یکسری زود دست به کار شده و پیشنهاد ساخت سریال درباره این شهید را دادند!قصد این عده سوء استفاده گر احترام گذاشتن به شهید حججی و زنده نگاه داشتن یاد وی و مانند او نبود و نیست،دنبال منفعت مالی خویش هستند.
کسانی که می خواهند درباره شهید صیاد شیرازی فیلم بسازند اصلاً عظمت او را درک کرده اند؟ میدانند فردی که زاده یک شهر دور افتاده مرزی است،چه سختی هایی را پیش از انقلاب و بعد از آن متحمل شده که به این مقام رسیده؟ می دانند چه پیشینه و خانوادهای دارد؟ این افسر جوان با توانایی ها و هوش سرشارش ژنرالهای آمریکا رفته را انگشت به دهان کرد. شهید صیاد شیرازی شخصیت بسیار بزرگی است ،چون می دانم کیست و چه کرده است، مجبور میشوم واکنش نشان دهم که درباره او سریال نسازند؛ زیرا مطمئنم سریالی ضعیف خواهند ساخت که به جایگاه و شخصیت وی آسیب برسد، حتی اگر نیت خوبی در ساخت این سریال وجود داشته باشد، سرانجام ختم به خیر نمیشود؛ چون حرفه ای نیستند و آن را خراب میکنند.
صیاد شیرازی فرمانده و انسان مهم و بزرگی است و مردم او را قبول دارند. شخصیتی دلاور و فوقالعاده باهوش، سیاستمدار و خطیب که وقتی صحبت میکند همه را مجذوب خویش میکند. واقعا عظمت فرماندهان نابغه و بزرگی مانند شهید صیاد شیرازی و شهید منصور ستاری را چگونه می توان به تصویر کشید؟
وقتی یک کتاب درباره شهدا نوشته میشود، باید آن قدر جذاب باشد که این کتابها بین مردم دست به دست شده و همه آنها را بخوانند. رمان باید جذاب باشد و خواندنی که مخاطب رغبت کند تا آن را بخواند.وقتی قرار است زندگی قهرمانان ملی و شهدا مکتوب شود،باید قصه ای جذاب از آنها ساخت،نباید فقط به عنوان رفع تکلیف نوشتن آنها را به دست هرکسی سپرد. یکی از ضعفهای بزرگ ما در سینما نیز ساخت فیلم های اقتباسی است،زیرا رمان ها و کتابهای داستان ایرانی در حال حاضر اصلا جذاب و تصویری نیستند تا به فیلم تبدیل شوند.
شما مطلبی درخصوص سریال «شهید صیاد شیرازی» در فضای مجازی منتشر کرده بودید که نباید این فیلم ساخته شود! ماجرا از چه قرار است، چرا باید فیلم ساخته نشود؟ اگر فیلمی قرار باشد ساخته شود باید چطور باشد که بتواند ابعاد شخصیت صیاد شیرازی را نشان دهد؟
-یک چیزی وجود دارد به نام توانمندی؛ یعنی من وقتی یک چیزی از شما میخواهم که در توان شما نیست، باید صادقانه بگویید این کار از عهده من بر نمی آید و آن را قبول نکنید. اگر توانایی نداشته باشید و کار را قبول کنید، سوءاستفاده کردهاید، چون کاری را که بلد نیستید قبول کردهاید. زمانی میتوانید کاری را درست و حرفه ای انجام دهید که توانایی آن را داشته باشید. امروز سینما و تلویزیون ما این ظرفیت را ندارند که درباره شهید صیاد شیرازی و دیگر قهرمانان ملی فیلم بسازند.
این تهیه کنندهای که برای تولید سریال شهید صیاد شیرازی انتخاب شده چقدر صیاد شیرازی را میشناسد و به او اعتقاد دارد؟ اینکه یک کتاب درباره او خوانده باشد کافی است؟ ستاد کل نیروهای مسلح چگونه به این نتیجه رسیده که باید این سریال ساخته شود؟ آیا با سینماگران، متخصصان سینما ، رزمندگان دفاع مقدس و همرزمان شهید صیاد شیرازی مشورت کردهاند؟ تاکید میکنم که سینما و تلویزیون ما هنوز ظرفیت ندارند که درباره شهید صیاد شیرازی، شهید چمران، شهیدمتوسلیان، شهید بروجردی، شهید آبشناسان ،شهیدستاری،شهید شیرودی، شهید همت،شهید باکری،شهید خرازی و... فیلم بسازند. ما نمیتوانیم بسازیم و با ساخت آثار ضعیف، جایگاه این قهرمانان ملی را خراب میکنیم. در فیلم «حمله به اچ۳» با اینکه فیلم چندان قوی نیست ، آن را قبول میکنیم ،چراکه خلبان شاخصی در آن نمایش داده نمی شود که همه او را بشناسند . شما شهید اردستانی و شهید بابایی را نمیبینید و تنها نشان داده میشود خلبانان قوی و باهوش ما در یک طراحی به نقطه ای دور در کشور عراق رفته و به پایگاه اچ ۳ حمله میکنند .این فیلم بخشی از قدرت نظامی ایران نشان می دهد و چون به چهره شاخصی در فیلم اشاره نمی شود مردم آن را قبول میکنند.
اگر بخواهیم درباره قهرمان خاصی فیلم و سریال بسازیم، سطح توقع مخاطب بالا میرود و اگر این اثر ضعیف از کار دربیاید ذهنیت مثبتی که در ذهن مردم درباره این بزرگان وجود دارد را از بین بردهایم. ما به جای اینکه قهرمان بسازیم، قهرمان میسوزانیم. این خیلی مهم است ، برای همین است که میگویم ما ظرفیت نداریم و تا زمانی که نتوانیم قهرمان پروری کنیم، نباید کاری انجام دهیم که قهرمان سوزی رخ دهد. باید اول از لحاظ هنری و فنی به یک استاندارد برسیم،بعد فیلم و سریال درباره قهرمانان ملی بسازیم.
مطمئناً اگر با یک سینماگر بیطرف و دلسوز درباره ساخت سریال و فیلم درباره شهید صیاد شیرازی و قهرمانان دیگر مشورت شود پاسخ خواهد داد که نسازید، اما کسی که اهل سوءاستفاده باشد خیلی با روی باز از آن استقبال کرده و کلی هم از فیلمنامه ضعیف اش تعریف و تمجید میکند!این عده می خواهند از نام این بزرگان سوءاستفاده کنند،بنابراین نباید فرصت چنین کاری را به آنان داد.
برای چندمین بار تاکید می کنم که امروز سینما و تلویزیون ایران ظرفیت ساخت این گونه سریال ها و فیلمها را ندارند.حاضرم با کسی که مدعی ساخت فیلم هایی با موضوع شهید صیاد شیرازی و سایر فرماندهان دفاع مقدس است بنشینم و مناظره کنم و توضیح بدهم چرا توان این کار را نداریم.
سالها پیش در بهشت زهرای تهران مشغول تصویربرداری یک مستند بودم که صدای گریهای من را به کنار مزار شهید چمران کشاند.خانمی صورتش را روی مزار گذاشته و به شدت می گریست.وقتی سرش را از روی قبر برداشت دیدم همسر شهید چمران است. این گریه ، شهید چمران را بیش از پیش به من معرفی کرد. آن صحنه به من نشان داد که چمران چه ابعاد ناشناخته دیگری دارد که همسر وی بعد از گذشت ۳۰ سال این گونه با تمام وجود بر مزار او گریه میکند. همانجا بود که فهمیدم و یقین پیدا کردم که درباره شهید چمران و دیگر قهرمانان بزرگ ایران نمی شود فیلم و سریال ساخت.
آدمهایی که امروز به عنوان کارگردان و تهیه کننده دنبال ساخت سریال شهید صیاد شیرازی هستند، تنها به پول فکر میکنند، درحالی که حرفهای هم نیستند.
ما جهان پهلوان تختی را داریم که همه مردم و حتی نسل جوان بعد از گذشت ۵۰ سال از مرگ این قهرمان او را میشناسند و برای خود الگو قرار داده اند.من با ساخت فیلمی درباره جهان پهلوان مخالف بودم و هستم،همان گونه که با ساخت فیلم سریال درباره دیگر قهرمانان ایران بزرگ مخالفم،اما دوست داشتم عمر علی حاتمی کوتاه نبود تا می توانست پروژه «جهان پهلوان» را به انجام برساند. برای اینکه علی حاتمی اهل تحقیق بود ، تختی را می شناخت و به زندگی اش اشراف داشت.مطمئن بودم که این کارگردان بزرگ و خوش فکر،سیمای واقعی و دوست داشتنی مرحوم تختی را به تصویر می کشید تا مردم به این قهرمان خویش افتخار کنند. امکان خودکشی تختی خیلی کم است،اما مطمئن باشید اگر علی حاتمی فرصت داشت تا فیلم «جهان پهلوان» را بسازد،هرگز به مقوله خودکشی نپرداخته و مرگی شایسته قهرمان را برای او رقم می زد، چراکه حاتمی با ادبیات،تئاتر و سینما کاملا آشنا بود و می دانست که قهرمان در راه آرمان و مردم کشته میشود، ولی خودکشی نمیکند. این یک اصل ساده است ،اما سازندگان فیلم «تختی» آن را نفهمیدند و یا نخواستند بفهمند! قهرمان ماندگاری در تاریخ جهان،سینما،ادبیات و تئاتر وجود ندارد که به خاطر ترس یا مسائل شخصی خودکشی کرده باشد.
@nasrodinmolla