
پیتر کی استینبرگ، محقق آثار پلات گفت: این یک اثر مهم است و با آنچه خوانندگان پلات عادت داشتند ببینند متفاوت است. درنتیجه اینکه به زودی برای خواندن و بررسی در دسترس خواهد بود هیجانانگیز است.
پلات این داستان را در دسامبر ۱۹۵۲ در سومین سال تحصیلش در کالج اسمیت نوشت، زمانی که به گفته اندرو ویلسون بیوگرافینویس که گزارشش از سالهای اولیه زندگی پلات «آوازهای عاشقانه دختر دیوانه» در سال ۲۰۱۳ منتشر شد، برای او دورانی هیجانانگیز ،اما پردردسر بود.
ویلسون درباره این دوره از زندگی او گفت: او تحت فشارهای فراوانی بود، که بسیاری از آنها را خودش به خودش وارد کرده بود. وی بسیار رقابتطلب بود و همیشه عادت داشت بهترین باشد و حالا در احاطه زنان جوانی بود که اگر بیشتر از او باهوش نبودند، به اندازه او استعداد داشتند. او مجبور بود که درآمدش را بالا ببرد، برای همین در آشپزخانه کالج سیبزمینی پوست میکند و سبزیجات خرد میکرد و در کنار آن مقدار قابل توجهی پول از نوشتن شعر و داستان درآمد کسب میکرد.
وی افزود: بسیاری از داستانهای پلات ریشه در زندگی خود او دارند و با موقعیتهایی که وی تجربه کردند سر و کار دارند، اما این داستان به دلیل جنبه متافیزیکی جسورانهاش متمایز میکند.
استینبرگ که در ویرایش نامههای سیلویا پلات که ماه گذشته کامل شد دست داشت با این ادعا موافق است که «مری ونتورا و پادشاهی نهم کاملا متمایز است». او گفت: من فکر میکنم که پلات اینجا تلاش کرده تا برخی داستانهای کتاب مقدس و همچنین کمدی الهی دانته را تغییر داده و زنانه کند و این کار را به عنوان مثال با سفر مری ونتورا با وسایل نقلیه مدرن به عالم ارواح نشان میدهد. مری سرآخر این فرصت را مییابد تا خود را از سرنوشتی که خودش انتخاب نکرده بود نجات دهد.
وی ادامه داد: به عنوان نویسندهای که از سنین ابتدایی عمیقا با رنگها مانوس بوده، جای تعجب نیست که جزئیات داستان در رنگ سرخ غوطهور است. او در طول زندگیاش عاشق رنگها بود و برایم عجیب نیست که ببینم در این داستان این طور به وضوح و بامهارت به آن پرداخته است.
برای ویلسون، پلات نه تنها از ترکیب زنان با پسزمینههای ممتاز آگاه بود ،بلکه در مورد آیندهاش هم مضطرب بود. آیا میتوانست نقش یک همسر و مادر را با نویسندگیاش ترکیب کند؟ او بسیار جاهطلب بود، اما اغلب از جامعهای که در آن زندگی میکرد مایوس و دلسرد بود. از خیلی چیزها عصبانی بود و کاملا هم حق داشت.
پس از فارغالتحصیلی از کالج اسمیت در ۱۹۵۵، پلات نوشتن داستان و شعر را تا زمان مرگش در ۱۹۶۳ ادامه داد. اما تنها پس از انتشار مجموعه شعر «آریل» در ۱۹۶۵ بود که او به عنوان یکی از مهمترین شاعران قرن بیستم شناخته شد.
استینبرگ گفت:پلات از همان زمان که داستان «مری ونتورا و پادشاهی نهم» را در اوایل سال ۱۹۵۳ برای مجله مادمازل فرستاد، فکر خودکشی را در سر داشت.
او توضیح داد : در زمان نوشتن این داستان، پلات دوران سخت دوستی با یک پسر را میگذراند، پایش شکسته بود و در کلاس درس، زندگی اجتماعی و مسائل مالی در فشار بود، بنابراین فکر میکنم خودکشی چیزی بود که او در آن برهه به آن فکر میکرد. با اینکه این داستان برای یک جوان ۲۰ ساله حقیقتا بسیار خوب بود، چندان عجیب نیست که مجله مادمازل آن را نپذیرفته، چرا که رویکرد نمادین این داستان واقعا در سبک آنها نبود.
منبع:ایبنا