آرت کافه-سیدرضااورنگ:سرزمین بزرگ و تاریخی ایران،همواره بزرگانی در عرصه ادب،هنر و دانش داشته و دارد.آوازه این مردان و زنان نامی،قرن هاست که مرزها را در نوردیده و جهانگیر شده است.
امروزه بسیاری از مردم دنیا دارای سواد خواندن و نوشتن هستند،گروه زیادی نیز عرصه دانش های مختلف را در نوردیده و عنوان های پروفسوری،دکتری،مهندسی و غیره را با خود حمل می کنند.
این افراد همه دارای سواد مدرسه ای و دانشگاهی هستند،اما تعداد بیشماری از آنان با وجود داشتن مدارک رنگارنگ تحصیلی، از بی سوادی فرهنگی رنج برده و می برند.
هر فردی در مراکز مختلف علم آموزی می تواند دانش های گوناگونی را فرا بگیرد،اما عشق،معرفت،فرهنگ،احترام،دوست داشتن،آزادی و غیره را در هیچ دانشگاه و موسسه ای آموزش نداده و نمی توانند بدهند،زیرا پدیده هایی هستند که در وجود انسان شکل گرفته و رشد می کنند.
در بین افرادی که در دانش ظاهری مرزها را درنوردیده اند،بسیاری از آنان دچار بی سوادی فرهنگی هستند.برای همین است که همیشه در ارتباط با مردم دچار مشکل شده و همواره نگاهی از بالا به آنان دارند.
چشم دل این گونه دانشمندان را دانش ظاهری شان کور کرده و قادر به دیدن مسافتی بیش از اندازه سایه خود نیستند.
هنر عرصه وسیعی است که هر کسی فکر می کند می تواند در آن عرض اندام کرده و خر مراد خویش را تا بی نهایت براند،اما اغلب مردم در این میدان فراخ،حتی نمی توانند چند متری پیشروی کنند.
اینجا دنیایی است که سواد فرهنگی بیش از سواد مدرسه ای و دانشگاهی کاربرد دارد.هرکسی می تواند نقاشی خوب،سینماگری ماهر،بازیگری قهار یا مسلط به هنرهای دیگر باشد،اما اگر دارای سواد فرهنگی و ظرفیت بالایی نباشد،هرگز نام هنرمند بر وی نخواهند نهاد!هنرمند شدن شرایط عارف شدن را دارد،اگر کسی هفت شهر عشق را طی نکند در عرصه هنر جایگاهی نخواهد داشت.
بزرگان ایران زمین که شهره خاص و عام شدند،اهمیت خاصی به سواد فرهنگی و معرفتی می دادند و می دهند.آنان بدون تحقیق چیزی را باور نداشتند،حتی اگر استادشان به آنان می گفت.برای همین بزرگ شدند و نام آور.
متاسفانه در کشور ما بی سوادی فرهنگی به بلایی تبدیل شده که دامن ایران و ایرانی را گرفته و رها نمی کند.این بلا همواره سدی بزرگ بوده در مقابل پیشرفت ایران و ایرانی.برخی از دانشمندان،ادیبان و هنرمندان ایرانی ظرفیت پذیرش جایگاهی را که به آنان داده یا خود به دست آورده اند نداشته و ندارند.
بی سوادی فرهنگی آنان و نداشتن ظرفیت باعث می شود خود را تافته ای جدا بافته دانسته و همواره برای مردم تعیین تکلیف کرده و در هر کاری دخالت کنند،از سیاست گرفته تا کوچک ترین اتفاق اجتماعی و یا حتی خانوادگی!
ورود اینترنت به ایران و گسترش فضاهای مجازی،موجب شد دست بسیاری از بی سوادان فرهنگی رو شود.(تاکید می شود که واژه بی سوادی فرهنگی توهین نیست که به کسی بربخورد،حقیقتی است که وجود دارد.)
عده ای که در عرصه های مختلف هنری جایگاهی نتوانسته اند برای خود به دست آورده یا جایگاه شان با مرور زمان به لرزه افتاده یا ویران شده،برای اینکه هنوز نام شان مطرح باشد،فعالیت در فضاهای مجازی را بهترین مکان برای عرض اندام یافته و با تمام توان در آن به تاخت و تاز مشغول هستند.
از نظر نگارنده اگر از این فضا برای مطرح کردن صحیح خویش و معرفی کردن هنر و توانایی شان استفاده کنند،نه تنها اشکال ندارد،بلکه بسیار هم پسندیده است.فعالیت های درست اجتماعی و همراهی با مردم هم قابل قبول است،اما دروغ پردازی،بازنشر بدون تحقیق برخی از اخباری که در ماهیت آنها شک وجود دارد،کینه ورزی کور و تاختن های با دلیل و بی دلیل به این و آن،نه تنها در شان ادیب و هنرمند و دانشمند نیست،بلکه پا نهادن روی انسانیت است.
کسی که به عنوان شخصیت فرهنگی شناخته می شود،باید هم احترام خود را داشته باشد،هم مردم و هم حرمت هنر را محترم بشمارد.اگر قرار باشد مانند برخی از اقشار جامعه،به خصوص جوانان و نوجوانان بی تجربه که آگاهانه و ناآگاهانه اخبارهای اغلب دروغ و دور از شان را برای کسب فالوور منتشر می کنند ، وی هم از آنان تاسی کند،دیگر یک شخصیت فرهنگی شناخته نشده و در حد یک بی سواد جلوه می کند.
مهناز افشار در عرصه بازیگری ایران شناخته شده است و در فیلم های بسیاری بازی کرده ،اما از وقتی که پایش به فضای مجازی باز شده،دچار تغییرات بسیاری شده است.بازنشر برخی از اخبار کذب از طرف وی و دیگرانی مانند او قابل پذیرش نیست.مصلح اجتماعی، باید محقق، مودب، جامعه شناس و مردم شناس باشد.کسی که برای نشان دادن خود ، کینه ای که نسبت به فرد،جامعه و یک حکومت دارد،دست به هر کاری بزند، هرگز یک مصلح اجتماعی شناخته نشده و نمی شود.
از طرفی هم نباید با مهناز افشار یا برخی دیگر که دچار اشتباه می شوند،برخورد شدید داشت.باید فرصت داد تا خودشان را بازسازی کرده و سواد فرهنگی کسب کنند.