آرت کافه-سیدرضااورنگ:روزگاری در سینما بازیگران جدی گرفته نشده و حتی از درج اسم آنان در تیتراژ خودداری می کردند،اما کم کم بازیگرانی با هنر خود تبدیل به ستاره شدند و محبوب دل مردم.از این به بعد تهیه کنندگان و سرمایه گذاران سینما برای جذب این بازیگران با یکدیگر رقابت داشتند،برای همین جایگاه و دستمزد بازیگران نیز خیلی زود ارتقا یافت.دیری نگذشت که ستاره های آسمان سینما با جلوه گری روی پرده نقره ای دل مخاطبان را به دست آورده و مجذوب بازی خویش کردند.
وقتی بازیگران، محبوب و الگوی مردم شدند،دریافتند که هم پشت دوربین و هم مقابل آن باید مراقب رفتار،کردار و گفتار خود باشند تا شان هنر بازیگری را حفظ کنند.هنرمندانی که توانستند شان و کلاس هنر بازیگری را حفظ کنند،در تاریخ سینما و قلب مخاطبان آن ماندگار شدند،گروهی که نتوانستند،دیگر نامی از آنها باقی نماند.
برخی فکر می کنند اگر اثری را بیافرینند یا روی صحنه و مقابل دوربین بازی کنند،صاحب لقب هنرمند می شوند،اما این تفکر اشتباهی مهلک است!زیرا هنرمند شدن شرایط عارف شدن را دارد.
هرکس و با هر توانایی می تواند اثری را خلق کرده و به تماشا بگذارد،مخاطبان نیز می بینند و می پسندند،اما نام هنرمند را نمی توان روی آنان گذاشت.
هنر آینه عشق است،اگر کسی عاشق نباشد نمی تواند با معشوق خود عشقبازی کند.این عشق است که بین هنرمندان و هنرپیشه ها تفاوت ایجاد می کند.هنرمند عاشق تمام وجود خود را وقف هنرش کرده و در آن ذوب می شود.
هنر از ذات پاک انسان نشات می گیرد،نه ناپاکی.کسانی که گلو پاره کرده و گریبان چاک می دهند ما هنرمندیم،دروغ می گویند،زیرا هنرمند خودش را با هنر ثابت می کند،نه با داد و فریاد و تبلیغ کذب.هنرمند بر روح مخاطب اثر می گذارد و هنرنما بر جسم.
هنرمند عاشق مردم است و مردم عاشق او.هنرمند به خاک خویش، مانند هنر عشق می ورزد،هرگز به آن خیانت نکرده و جان خود را فدای وجب به وجب آن می کند،همچنان که بسیاری چنین کردند و می کنند.کسی که درد مردم و عرق وطن ندارد،نمی تواند وارد وادی هنر شود.هنرمند،دردمند است و با درد زندگی می کند،دوای دردش نیز مانند عاشق،درد است.
هنرمند با هنرش فریاد می زند،نه با دهانش.هنرمند اعتراضش نیز از جنس هنر است.هرگز فریاد نمی زند که در کنار مردم است،بلکه نشان می دهد و عمل می کند.هرگز ادا در نیاورده و قهر و آشتی راه نمی اندازد.
متاسفانه در سال های اخیر،برخی تازه از راه رسیده و نوکیسه که ظرفیت شان به اندازه حجم یک اتم نیز نیست،مدام جیغ بنفش کشیده و می کشند که ما هنرمندیم! اگر شما را هنرمند بدانیم،هنرمندان را چه بخوانیم؟!
عده ای معدود با ظرفیت محدود که با التماس و خواهش و تمنا وارد عرصه بازیگری و فیلمسازی شده اند،خیلی زود امر به آنان مشتبه شد و فکر کردند که در عالم سینما کسی هستند،زهی خیال باطل!
وقتی جیب شان پر شد و شکم شان جا باز کرد،انگاشتند پادشاه سرزمین هنر شده اند و می توانند به زمین و زمان فخر بفروشند!برای همین از روی نافهمی،گستاخانه به خود اجازه دادند و می دهند که برای همه تعیین تکلیف کنند.چون سواد معرفتی و هنری نداشتند و ندارند،فضای مجازی را مکان مناسبی یافتند برای عرض اندام .برای خوش رقصی و در چشم بودن، با قلم الکن و استفاده از کلمات نامناسب شروع کردند به مهمل بافی و بیانیه دادن!این اعمال در شان بی هنران است،نه هنرمندان.کدام هنرمند عاشقی را در ایران و جهان می شناسید که چنین رفتار کند؟
کسی که گوهر هنر بازیگری را از دل دریای سختی ها بیرون کشیده است،قدر آن را دانسته و هرگز کاری نمی کند که این گوهر گرانبها از دستش سر خرده و درون گنداب بی هنری بیفتد.
بازیگری که در مراسم و جشن های مختلف،مدام بی ادبی کرده و به این آن می تازد،هنرمند نیست،بی هنر است.
بازیگری که مدام فریاد می زند من طرفدار مردم هستم و در کنار آنان،کذاب است و منافق،زیرا هنرمند فریاد نمی زند،عمل می کند.کسی که شعار می دهد،حرف هایش در همان دایره شعار می ماند.
بازیگری که در یک جلسه رسمی روی میز رفته و پشتک و وارو می زند،بازیگر نیست،دلقکی بی مزه است!
بازیگری که ملت خویش را فدای یک موی فرزندش می کند چه باید نامید؟!
بازیگری که مدام در فضای مجازی با گفتار آنچنانی و کردار آنچنانی تر دنبال کسب فالوور است،هیچ چیز نیست،چه رسد به بازیگر!
بازیگری که مقابل دوربین سگی را بغل کرده تا پز انسانیت بدهد،اما خارج از کادر دوربین با لگد یتیم گرسنه ای را از خود می راند،بازیگر است؟حتی انسان هم نیست!
نابازیگرانی که یک در هزار استانداردهای هنر بازیگری در جهان را ندارند،اما قراردادهای میلیاردی در ایران می بندند،اگر طرفدار مردم هستند،چرا بخشی از این پول بادآورده را خرج گرسنگان این مملکت نمی کنند تا درد شکم شان کاهش یابد؟چرا به همکاران بیکار،بیمار و گرفتار خود کمک نمی کنند؟ اگر واقعا مردمی هستید و می خواهید باشید،راه های مختلفی برای نشان دادن آن وجود دارد.شعار را همه بلدند بدهند و بروند.مرد و زن اهل عمل شعار نمی دهد،انجام می دهد.
کیم کارداشیان را بسیاری در ایران می شناسند،به خصوص مردان!نگاه ها به او نوع دیگری است،اما همین خانم دست خیر دارد و دور از جنجال به مردم گرفتار کمک می کند.همین چندی پیش بود که خرج تحصیل دختری یتیم را متکفل شد.
امروز در سینمای ایران بازیگرانی داریم که عاشق حرفه خویش هستند و مردم و وطن شان.خیر نیز هستند،اما هرگز پا از گلیم هنر و ادب بیرون نگذاشته و نمی گذارند،چون عاشقند و هنرمند.برای رسیدن به این جایگاه زندگی خودشان را فدا کرده اند،با خواهش و تمنا یا پارتی بازی و چاپلوسی وارد این وادی نشده اند که با آبروی خویش بازی کنند.
پیش از انقلاب نیز بازیگرانی بودند که عاشق کارشان و مردم بودند،هرچند نمی توان روی اکثر آنان نام هنرمند نهاد،اما به واقع شیفته بازیگری و مردم بودند.برای شان مهم بازی کردن برای مردم بود،نه پر کردن جیب تنگ شان.آذر شیوا یکی از این بازیگران بود که شرح حالش را سینمادوستان می دانند و تکرارش جایز نیست.
پیش از انقلاب درست است که به خاطر شرایط حاکم بر مملکت و سینما،برخی از بازیگران به گونه ای دیگر زندگی می کردند،اما هرگز رفتار ناپسند در مراسم و مقابل مردم نداشتند.نگارنده حتی یک مورد را نیز به یاد ندارم تا در مراسم یا جشنی،بی ادبی کرده یا پا را از گلیم خویش بیرون گذاشته باشند،زیرا کلاس بالایی داشتند و حد خویش را می دانستند.
پس از انقلاب که اوضاع دگرگون شد و سینما دستخوش تغییر ،در حق بیشتر آنان ظلم کردند،چه ظلمی بالاتر از اینکه بدون هیچ حکمی اجازه ندادند به فعالیت در سینما،تئاتر و تلویزیون که عشق شان بود ادامه دهند؟! سخت است کسی که عاشق بازیگری است،دندان روی جگر بگذارد و صبر کند تا دوباره فرصت پیدا کند که هنر خویش را نشان دهد.به عده ای اجازه فعالیت دادند،اما به گروهی صبور و عاشق اجازه ندادند.
فردین،فروزان،ناصرملک مطیعی،پوری بنایی و تنی چند از بازیگران قدیمی،در زمان پختگی بازی شان،از مقابل دوربین رفتن محروم شدند،اما به عشق وطن و مردم، در کشور ماندند و عده ای نیز در حسرت بازی کردن مردند،هرچند بسیار ناراحت و پریشان بودنداما هرگز بی ادبی نکرده و دست به کارهای دور از شان بازیگری نزده و نمی زنند.باید به این بازیگران احترام گذاشت و قدرشان را دانست،زیرا آنان نیز قدر وطن و مردم را دانسته و می دانند.
ساده می نویسم و روشن می گویم:بازیگرانی که در سینمای پیش از انقلاب به آنان کاباره ای می گفتند،حتی رقاصه هایی که روی سن دلبری می کردند،بر بعضی از نابازیگرانی که امروز در تلویزیون و سینمای ایران فعالیت دارند،شرف داشته و دارند!آنان سرشان به کار خودشان مشغول بود و با کسی و جایی کاری نداشتند.تکلیف شان با خودشان معلوم بود،تکلیف مردم هم با آنان مشخص.هرگز شعار ندادند،ریا نکردند،منافق نبودند و پا را از حد گلیم خویش بیرون ننهادند.
هنرمند بازیگر، می تواند نقش دلقک را بازی کند،اما هرگز نمی تواند و حق ندارد دلقک باشد!زیرا در شان هنر بازیگری نیست دلقک پیشه باشد.مردم یاد بازیگری را در دل شان جاودانه می کنند که به آنان لذت زندگی بخشیده ، پا از حد ادب بیرون نگذاشته و دوستدار واقعی مردم باشند،نه طرفداری دروغین و شعار گو.بازیگر و فیلمساز باید با خودش و مردم روراست باشد تا محبوب القلوب شود.
@nasrodinmolla