آرت کافه-سیدرضا اورنگ:سالهاست که بیخوابی یا کم خوابی، عادت خدا داده یا خود داده من شده است. برای همین بخشی از شبهای طولانی من بین خواب و بیداری میگذرد. گاهی چیزهایی میبینم که شک دارم در خواب بوده یا بیداری. دیشب در چنین حالتی که نمیدانم خواب بودم یا بیدار، یکی از بازیگران با تجربه که به دیار باقی شتافته به دیدارم آمد. در چنین مواقعی، ترسی شفاف آدم را فرا میگیرد. هنوز ترس شفافم برطرف نشده بود که سکوت را شکست و گفت: چطور تو و دیگران خود را روزنامهنگار و خبرنگار میدانید در حالی که من و امثال من یک دوره پررنج را گذراندیم و شما و دیگران هیچ یادی از ما نکردید؟ چرا گذاشتید به ما ظلم شود؟ چرا روی تخت بیمارستانها و گوشهخانهها رهای مان کردید تا در تنهایی بمیریم؟ مگر ما سالها عمرمان را پای هنر این ممکلت نگذاشتیم؟ چرا فقط دنبال جوانان بزک کرده و جنجالساز میروید؟ آنان چه چیزی میتوانند به هنر این بوم و بر بدهند که ما ندادهایم؟ این همه پول زیر پای آنان میریزند و راه شان را آب و جارو میکنند که چه بشود؟
کدام یک از این عزیزکردههای ناعزیز، تأثیر من و امثال من را بر سینمای ایران گذاشته و میگذارند؟ ما تاریخ این سینما هستیم، سینما چه بخواهد و چه نخواهد مدیون ماست. از وقتی که پا به دنیای باقی گذاشتم، بسیاری از حقایق برایم مکشوف شد. امروز من و امثال من از این بالا همه چیز را میبینیم و میشنویم. میدانیم در نهان چه کارها و زدوبندهایی میشود. میدانیم که چه ظلمهایی در حق امثال من روا داشته و میخواهند روا دارند!
هنوز یادم نرفته صحنهای را که من دست و پا بسته داخل کیسهای پلاستیکی، در تابوتی تنگ قرار داشتم و مدیرخانه سینما دست در جیب از پشت پنجره اتاق پت و پهنش حقیرانه به من مینگریست، به منی که عمرم را پای این سینما گذاشتم تا زمانی که دستم از دنیا کوتاه شود. دیگرانی که چون او فکر میکردند نیز چنین کردند. یکی از بازیگران بزک کرده هم مثل او فقط از پشت پنجره به من نگریست!
وقتی زنده بودم دستم را نگرفتند، حالا زیر تابوتم را. من و دیگر دوستان رنج کشیده مرحوم و مرحومهام، تنها روی دوش امثال خود تشییع شدیم. اگر نبود مردانگی بعضی از مردان، ناجوانمردان حتی جنازههای مان را هم از روی زمین بر نمیداشتند تا همانجا بپوسیم. از این به بعد هر چه را که از این بالا میبینیم به تو میگوییم و تو باید آنها را بنویسی، اگر ننویسی از تو هم مانند آنانی که به ما ظلم کردند، به درگاه خداوند منان شکایت خواهیم برد. این را بدان و به دیگران هم بگو که بدانند ما بیصبرانه منتظریم قیامت برپا شود تا حقمان را توسط حاکم عادل از ناعادلان بگیریم. به آنان بگو هرگز آنان را نبخشیده و نخواهیم بخشید.