به گزارش آرت کافه، میرجلال الدین کزازی در نشست پژوهشی ایران و حافظ با ارج نهادن به جشن مهرگان گفت: جشن مهرگان از نظر اهمیت هم سنگ با جشن نوروز است و اعراب به پیروی از ایرانیان از نام جشن مهرگان وام گرفتهاند و واژه مهرجان را ساختهاند که از این واژه برای عموم جشنهای خود بهره میگیرند.
او افزود: حافظ از جمله شاعرانی است که با جشن و آیین مهر پیوند داشته است و مفسران این موضوع را با استناد بر برخی از ابیات او مطرح میکنند. هنگامی که فردی به آیین مهر میگرویده است بر چهره او نشانی از مهر میزدند تا هرکس نظر بر چهره او اندازد بداند که او مهر پرست است. «رقم مهر تو بر چهره ما پیدا بود» یکی از مصراعهایی است که این مفسران برای بیان این موضوع به آن استناد میکنند.
کزازی ادامه داد: شاید نتوان راز ماندگاری حافظ را تنها در یک ویژگی بگنجانیم، او مرد شگرف فرهنگ ایران زمین است،اما اگر ناچار باشیم در میان ویژگیهایی گوناگون او بر یکی انگشت بگذاریم، رندی است. رند یکی از واژههای بسیار پسندیده خواجه شیراز است که بارها آن را به شیوههای گوناگون به کار برده است.
او افزود: رند در سرودههای حافظ با انسان کامل برابر است٬ رندی خواجه در شیوه سخنسرایی او نمود پیدا کرده است، به گفتهای دیگر حافظ خویشتن را در پس سرودههای خود نهفته است و ما هرگز نمیتوانیم از میان غزلهای او چهره واقعی لسان الغیب را بیابیم و این همان رندی خواجه در سخن است.
جلال الدین کزازی تصریح کرد: هر یک از دوستداران حافظ در جهان، چهرهای را در شعر حافظ میبینند و میپسندند که خود میخواهند، در واقع حافظ را بر پایه خواست و پسند و اندیشه خویش در ذهن خود میسازند، این خاصیت فسون سخن خواجه است، چرا که حافظ، همیشه سخنور روز بوده است و هر کسی در گذشته هم حافظ را آنچنان میدیده است که خود میخواسته است، شاید یکی از رازهای فال زنی به دیوان حافظ نیز که از دیرباز در میان ما ایرانیان رواج داشته است، همین رندانگی خواجه در شیوه سخن گفتن باشد.
کزازی ادامه داد: حافظ رندی مرز شکن است. او تنگ اندیش نیست. او هنجارشکن و بند گسل است. رند کسی است که در دم زندگی میکند و نه از گذشته اندوهناک است و نه از آن در پیش است بیم دارد. رند رها از آز و نیاز است و حافظ برترین نمونه رندی است. هر انسانی را به نوعی میتوان پیشبینی کرد اما رفتار رند را نمیتوان پیشبینی کرد.
او افزود: حافظ از جمله شاعرانی است که با گذشت قرنها شعرش حرف روز است و سالهاست که دیوان اشعار او در صدر دیوانهایی است که به فروش میرسند. دلیل این اقبال این است که شعر او خریدار دارد. ایرانیان همواره حافظ را ارج نهادهاند و در خانههای ایرانیها قرنهاست که دو کتاب موجود است دیوان حافظ و شاهنامه فردوسی.
کزازی با اشعار به ارج و اعتبار شاهنامه فردوسی حتی در میان اقوام غیر ایرانی گفت: دختران لر وقتی میخواهند به خانه بخت بروند شاهنامه فردوسی را به نشان خجستگی و پیروزبختی به همراه خود میبرند. چندی پیش یکی از دوستان فرهیختهام میگفت دختران قرقیز نیز همچون دختران لر هنگام رفتن به خانه بخت شاهنامهای با خود همراه دارند.
او افزود: اگر فردوسی در یکی از باریکترین و دشوارترین یا آنچنان که امروزیها میگویند سرنوشتسازترین روزگاران تاریخ ایران سر بر نمیآورد و شاهنامه را نمیسرود، زبان فارسی به هیچ روی نمیتوانست آن زبان شکرین و شیوا و شورانگیز بشود که شد، نمیتوانست بستر و خاستگاه برترین و مایهورترین سامانه ادبی جهان در قلمرو شعر باشد. اگر فردوسی در آن زمان سر بر نمیآورد آن سالاران بزرگ سخن که در پی او آمدند، پدید نمیآمدند این است که همه بزرگان ادب ایران وامدار فرزانه فرمند طوساند. بر خوانی رنگین نشستهاند که او در برابرشان گسترده است.
کزازی در ادامه با مقایسه جایگاه حافظ و فردوسی گفت: حافظ بیگمان بر، نه تنها سخنوران پس از خود، بلکه بر روندهای گوناگون اجتماعی و منش ایران تاثیرگذاشته است ،اما آنچه فردوسی را بر حافظ برتری میدهد این است که حافظ زمانی غزلهای نغز و شگفتانگیز خود را سروده که راه هموار شده بود، بزرگانی مانند مولانا، سعدی، سنایی و عطار پیش از او راه را هموار کرده بودند.
او افزود: حافظ از دید من گوهر و افشرده فرهنگ و اندیشه منش ایرانی است. شما اگر به شیوهای گوهرگرایانه و پدیدارشناسانه به غزلهای حافظ بنگرید، از هر سخنور و اندیشمندی که پیش از حافظ سر برآورده است و شاهکاری پدید برآورده است، نمود و نشانی خواهید یافت. از این دید من بر آنم که حافظ در آن سوی دامنهای ایستاده است که در سوی دیگر آن فردوسی ایستاده است.
کزازی ادامه داد: فردوسی و حافظ از این دید من به یکدیگر شبیه هستند. هیچ هنروری را من نمیشناسم که سرودههای او گوهرِ منش ایرانی را باز نماید و بر ما آشکار نماید. هر کدام از آن سخنوران دیگر که یک تن آنان نازش جاودانه جهانی را بسنده است در شاهکارهایی که آفریدهاند پرتویی از این منش و فرهنگ در همه سویهها و رویههای آن تنها در دو شاهکار بیمانند در ادب پارسی یافتنی است: شاهنامه و دیوان حافظ.
در ادامه محمدامیر جلالی گفت: بنا به آمار موزه لوور در سال بیش از ۹ میلیون نفر از نقاشی مونالیزا دیدن میکنند. مشهور است ناپلئون بناپارات این نقاشی را بر قصر خویش آویخته بوده و پس از شکستش این اثر به موزه لوور برده شده است. سال ۱۹۱۱ نیز این اثر به سرقت میرود یکی از کسانی که به او برای سرقت این اثر مشکوک بودهاند پیکاسو بوده است،اما بعدها معلوم میشود که این اثر توسط یک نجار ایتالیایی به سرقت رفته. برخی معتقدند مونالیزا یک تابلوی کاملا معمولی است و تبلیغات این چنینی موجب شهرت آن شده است.
او افزود: برخی معتقدند که حافظ و مونالیزا به واسطه تبلیغات به شهرت دست پیدا کردهاند،اما اگر کمی دقیق شویم میبینیم که این دو اثر قابلیت تاویل پذیری دارند.
جلالی با اشاره به شرح و تفسیرهای متعددی که در طول تاریخ روی شعر حافظ نوشته شده است٬ گفت: اگر به بررسی نخستین شرحی که روی حافظ توسط ملا دوانی کازرونی نوشته شده تا شرحهایی که تا به امروز بر روی این نوشته شده توجه کنید درمییابید که از این دیوان خوانشهای متعددی شده است.
او افزود: اگر از بیشتر علاقهمندان شعر حافظ بپرسید که چرا میتوان از شعر او برداشتهای مختلفی کرد٬؟ پاسخشان این است که حافظ لسان الغیب است. برخی دلایل این موضوع را در شخصیت حافظ جستوجو میکنند و برخی هم در متن اشعار او.